- تاریخ ثبتنام
 - 15/6/20
 
- ارسالیها
 - 847
 
- پسندها
 - 7,811
 
- امتیازها
 - 22,273
 
- مدالها
 - 13
 
سطح 
                
    
    
    12
 - نویسنده موضوع
 - #191
 
- پسر مگه خواستگاری رفتن تقریبی هم داریم.
این را گفت و با خندهی بلندی مسیرش را ادامه داد. با این داد و هوار گوشهای همه تیز شده بود.
فریبرز با دیدن آقای صدری گفت:
- اوخ اوخ، حاجی گرینف داره میاد.
آرمین چرخید و صدری را دید که با اخم به آنها نزدیک میشد. محسن بلافاصله به او سلام داد و فریبرز هم به تبعیت از محسن سلام داد.
صدری سری تکان داد و خطاب به آرمین گفت:
- خبریه به سلامتی؟
آرمین ابروانش را در هم کشید و به خاطر سوال نابجایش گفت:
- چطور مگه؟
صدری با ابرو به دسته گل اشاره کرد و گفت:
- این دسته گل؟!
- دفترچه قوانین رو خوندم هیچ کجایی دفترچه ننوشته بود با دسته گل به دانشگاه اومدن خلاف قوانین.
- خلاف قوانین نیست اما میتونم بپرسم مناسبت این دسته گل چیه؟
آرمین خیلی مقتدرانه جوابش را داد:
-...
این را گفت و با خندهی بلندی مسیرش را ادامه داد. با این داد و هوار گوشهای همه تیز شده بود.
فریبرز با دیدن آقای صدری گفت:
- اوخ اوخ، حاجی گرینف داره میاد.
آرمین چرخید و صدری را دید که با اخم به آنها نزدیک میشد. محسن بلافاصله به او سلام داد و فریبرز هم به تبعیت از محسن سلام داد.
صدری سری تکان داد و خطاب به آرمین گفت:
- خبریه به سلامتی؟
آرمین ابروانش را در هم کشید و به خاطر سوال نابجایش گفت:
- چطور مگه؟
صدری با ابرو به دسته گل اشاره کرد و گفت:
- این دسته گل؟!
- دفترچه قوانین رو خوندم هیچ کجایی دفترچه ننوشته بود با دسته گل به دانشگاه اومدن خلاف قوانین.
- خلاف قوانین نیست اما میتونم بپرسم مناسبت این دسته گل چیه؟
آرمین خیلی مقتدرانه جوابش را داد:
-...
	
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
								
									آخرین ویرایش توسط مدیر