- ارسالیها
- 955
- پسندها
- 4,293
- امتیازها
- 18,373
- مدالها
- 16
- نویسنده موضوع
- #131
- چشم آقای مردان. شما رو چشم ما جا داری. چشم از این به بعد بهتون میگیم آقای مردان. حالا بهتر شد؟!
آقای مردان خندید و دندانهای مصنوعیاش را به نمایش گذاشت و همانطور که ضربهی ملایمی به سانعی چپ کمیل وارد کرد گفت:
- همینه. آ ماشالله. خوشم اومد ازت پسرجان. پاینده باشی.
و نگاهش را به سمت حامد سوق داد و ادامه داد.
- خب جناب جمشیدیان با من امری ندارید به قربان؟! ( قربونت برم؟!)
حامد خندید و با ملایمت هر چه تمام جواب داد.
- ماشالله شما اینقدر با بچهها گرم گرفتین که من اصلاً فرصت نکردم حرف بزنم. نه جناب مردان. دست مریزاد. مخلصیم.
آقای مردان خندید و کلاه نگهبانی سورمهای رنگش را روی سرش گذاشت و گفت:
- چه کنم که من کنجکاوم دیگه خودتون میدونید. پس من برم شما به مهمونات برسید...
آقای مردان خندید و دندانهای مصنوعیاش را به نمایش گذاشت و همانطور که ضربهی ملایمی به سانعی چپ کمیل وارد کرد گفت:
- همینه. آ ماشالله. خوشم اومد ازت پسرجان. پاینده باشی.
و نگاهش را به سمت حامد سوق داد و ادامه داد.
- خب جناب جمشیدیان با من امری ندارید به قربان؟! ( قربونت برم؟!)
حامد خندید و با ملایمت هر چه تمام جواب داد.
- ماشالله شما اینقدر با بچهها گرم گرفتین که من اصلاً فرصت نکردم حرف بزنم. نه جناب مردان. دست مریزاد. مخلصیم.
آقای مردان خندید و کلاه نگهبانی سورمهای رنگش را روی سرش گذاشت و گفت:
- چه کنم که من کنجکاوم دیگه خودتون میدونید. پس من برم شما به مهمونات برسید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر