نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #841
  • آفتابی


صدای آب می آید، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
لباس لحظه ها پاك است.
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف، نخ های تماشا، چكه های وقت.
طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.
چه می خواهیم؟
بخار فصل گرد واژه های ماست.
دهان گلخانه فكر است.
***
سفرهایی ترا در كوچه هاشان خواب می بینند.
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریك می گویند.
***
چرا مردم نمی دانند
كه لادن اتفاقی نیست،
نمی دانند در چشمان دم جنبانك امروز برق آب های شط دیروز است؟
چرا مردم نمی دانند
كه در گل های ناممكن هوا سرد است؟

سهراب سپهری
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #842
جان به لب داریم و همچون صبح،خندانیم ما
دست وتیغ عشق رازخم نمایانیم ما

از شبیخون خمار صبحدم آسوده ایم
مستی دنباله دارِ چشم خوبانیم ما


#صائب_تبریزی

❤❤
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #843
گاہ گاهی با خودم نامهربانی می کنم
با خودم لج میکنم با غم تبانی میکنم
.
می نشینم چای می نوشم کنار پنجرہ
بی کسی های خودم را دیدبانی میکنم
.
آب میریزم به روی خاک گلدانهای خشڪ
آب پاش خانه را دارم روانی می کنم
.
چشم میدوزم به دستانی کہ در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانی می کنم
.
بی نشانی رفتی و دلتنگ ماندم چارہ چیست
نامه ها را می نویسم بایگانی می کنم
.
آہ حالا که خودت اینجا کنارم نیستی
در کنار عکس تو شیرین زبانی میکنم
.
#سیدتقی_سیدی
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #844
از هوایی که جدید ست برایت چه خبر؟
پیش "او" بعدِ من از حال و هوایت چه خبر؟
.
رفته بودی که مرا دور کنی از چشمت
من به عشق تو نشستم به دعایت ... چه خبر؟
.
صبر کن یاد من آمد که بگویم این را ...
نه ! ولش کن چه بگویم به خطایت ؟ چه خبر؟
.
من شنیدم که پشیمان شده ای، اما حیف
دیگر اکنون شده ام پیر به پایت! چه خبر؟
.
آنکه میگفت تو را جان خودش می داند!
ولی انگار که "او" کرده رهایت! چه خبر؟
.
سالیانست که دلتنگ صدایت هستم
راستی! عشق من از زنگ صدایت چه خبر؟
.
#وحید_سرآبادانی_امید
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #845
ما شعله های سرکش اندوه بودیم
آدم به آدم‌ می رسد ما کوه بودیم
.
گشتم تمام خانه ها را در ندیدم
زندانی از وابستگی بدتر ندیدم
.
پایان این دیوانگی ها ناگوار است
چیزی که جاماند از تو در من انتظار است
.
ابریم و غیر از گریه ی پنهان نداریم
حرفی برای هم به جز باران نداریم
.
رفتی خیابان زیر پای شهر گم شد
تصویر تو در سایه های شهر گم شد
.
این شهر شیرین های شیرین کار دارد
فرهادهای کوه کن بسیار دارد
.
اما یکی مجنون شهرآشوب من نیست
این چهره های کاغذی محبوب من نیست
.
ای هم قطارِ آخرین رویا کجایی؟
ای بی تو من گردیده ام حیران کجایی؟
.
#احسان_افشاری
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #846
وقتی تو را از این دل تنگم خدا گرفت
با من تمام عالم و آدم عزا گرفت
.
شب های بی تو ماندن و تکرار این سؤال :
این دلخوشی ِساده ی ما را چرا گرفت؟
.
درچشم های تیره ی تو درد خانه کرد
در چشمهای روشن من غصّه پا گرفت
.
هی گریه پشت گریه و هی صبر پشت صبر
هر کس شنید قلبش از این ماجرا گرفت
.
بعد از تو کار هر شب من جز دعا نبود
هی التماس و گریه و هی نذر....تا گرفت
.
حالا که آمدی چه قَدَر تلخ و خسته ای
اصلا! خدا دوباره تو را داد ؟یا...گرفت؟
.
#بیتا_امیری
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #847
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بارو بندیل سبک می کنی و می بَریش
.
خودکشی مرگ قشنگیست که بدان دل بستم
دست کم هر دو ، سه شب سیر به فکرش هستم
.
گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم
.
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
.
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟
.
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بند توام آزادم
.
چای داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم
.
#علیرضا_آذر
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #848
مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر
و مسیری که فقط با یکی از ما دو نفر
.
یکی از ما دو نفر خواب عجیبی دیده است
ترسش این است مبادا یکی از ما دو نفر...
.
"قول دادیم به هم عاشق هم می‌مانیم"
به نظر می‌رسد اما یکی از ما دو نفر...
.
گله‌ای نیست خدا خواست که آواره کند
یکی از ما دو نفر را یکی از ما دو نفر
.
چقدر سخت گذشت و چقدر پیر شده است
پشت این پنجره حالا یکی از ما دو نفر
.
آخرین حرف دلش نامه‌ی کوتاهی بود
"دوستت داشتم" امضا: یکی از ما دو نفر...
.
#جواد_محمدی
.
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #849
او رفت و با خود برد شهرم را
تهران پس از او توده ای خالی ست
.
آن شهر رویاهای دور از دست
حالا فقط یک مشت بقالی ست
.
او رفت و با خود برد یادم را
من مانده ام با بی کسی هایم
.
خب، دست کم گلدان و عطری هست
قربان دست اطلسی هایم
.
او رفت و با خود برد خوابم را
دنیا پس از او قرص و بیداری ست
.
دکتر بفهمد یا نفهمد، باز
عشق التهاب خویش آزاری ست
.
.
#علیرضا_آذر
 
امضا : Sama_Shams

Sama_Shams

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,050
پسندها
13,802
امتیازها
34,373
مدال‌ها
17
  • #850
عید از راه‌آمد و انداخت یاد او مرا
سال‌نو پُرکرد از آویشن و"آهو"مرا
.
خانه‌ی دل را تکاندم ،خانه‌ی دل را
تکاند
من به دور انداختم بدخواه او را،
او مرا
.
او نسیم نوبهار و من نهالی بی‌قرار
می‌کشد این سو مرا و می‌کشد
آن‌سو مرا
..
#علیرضا_بدیع
 
امضا : Sama_Shams

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا