داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه دنیای پوچی| Free~girl کاربر انجمن یک رمان

[crαzy ɢιrl]

به نام خالق کلمات
کد: ۲۰۳
ناظر: IndRa_wS
نام داستان کوتاه: دنیای پوچی
نام نویسنده: Free~girl
ژانر: #فانتزی
خلاصه:
هرکسی یک هدف داره! و هدف آلما، اینه که بره دنیای پوچی و می‌خواد ملکه ی این سرزمین شه! چون یه چیزی آلما رو جذب می‌کنه... .
حدس آلما اینه که یا یه ملکه، یا یه سایه، و یا خود دنیای پوچی جذبش می‌کنه؛ اما آلما نمی‌دونه که دنیای پوچی به اون جذب میشه نه آلما!!
درواقع... .
دنیای پوچی خلاصه شده در درون آلما!... .

 

[RahaAmini]

"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[crαzy ɢιrl]

#پارت_اول
مقدمه:
تنها در آوازهایم جواب را پیدا کن
که همه‌شان مربوط به توست!
پس راه را دنبال کن تا
راهنمایت باشم... .

سیاهی مطلق کل شهر را فرا گرفته بود؛ ولی، درون شهر چراغانی بود. نفس عمیقی کشید و پاهایش را تاب داد. آرام چشم‌هایش را بست تا موهایش با باد همراه شوند و به پرواز درآیند. ماه نیمه‌ی صورت او را روشن نگه داشته بود و نیمه‌ی دیگر صورتش کاملا سیاه بود؛ سیاهی مطلق!... . آهی سوزناکی که کشید اشک ماه را هم درآورد. جغدی دلش سوخت و با ترحم به پرواز درآمد تا دلداری‌اش بدهد. آلما به سرعت با نگاه خشمگینش جغد را نگاه کرد. جغد خجالت‌زده و ترسیده راهی را که آمده بود را برگشت. برعکس بیرونش، درون آلما، آشفته بود. مانند شهر که از اینجا زیبا و آرام دیده می‌شد اما درونش پر از...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.