روی سایت خنده ای از بهر او|roro nei30 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع roro nei30
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 1,838
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #11
قلبم بالی برایم شد برای پرواز
و عشق
پرتگاهی شد برای سقوط باور هایم
حالا چه کنم؟
صعود کنم از بهر رهایی؟
یا سقوط کنم از بهر زندگیم؟
آسان است...
سقوط قابل باور تر است!
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #12
در سرزمین کوران
هیچ کس انتظار دیدن ندارد
هیچ کس انتظار این را ندارد که شخصی گریه های دیگری را ببیند
در سرزمین آن ها می توانی گریه کنی
درجمع ولی هیچ کس اشکت را نبیند
ولی در این کور خانه
باز هم گریه ات را می بینند و می خندند
درست مثل سرزمین کوران!
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #13
هدیه تو به من
همان رنگ مشکی آسمان یادگاری تو در قاب نگاهت
همان که چند سال پیش آن را در قلبم گذاشتی و
در عقلم ثبت کردی
و رفتی...
چه کسی میگوید نمی شود با این ها عاشق شد؟
من هم با عقلم
هم با قلبم
و هم با نبودنت عاشق شدم
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #14
اتفاق چه ساده می افتد و می شکند و البته
این شکستن ها چه طولانی اند و من هنوز نفهمیدم
اول اتفاق بود، بعد تو! یا اول تو بودی، بعد شکستن!
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #15
امشب جهانی به ویرانی کشیدم
عشق و جهان خود را به تو دادم
خنده دار است نه؟
خود اینکار را کردم و حال پشیمانم چون
جهانم به کنار عشقم را با خودت بردی و رفتی
حال آنقدر محزونم که در شب ها
نه دنیایی دارم که برایم تنگ شود
نه عشقی دارم که به کسی دیگر دهم
خنده دار است اما
دلم نیاز مند همه این هاست
هم عشقی برای شکست
هم دنیایی برای تنگ شدن
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #16
سایه بودن چه آسان است
هنگام شادی ها می مانی و
هنگام غم ها ناپدید می شوی
سایه ها در تاریکی ها نمی مانند
سایه ها در روشنی ها با تو اند
اما
باز هم سایه ها تنها یاور ما محسوب می شوند
سایه ها دوست هایی هستند که ما را رها نمی کنند
بیایید سایه نباشیم
که در یک عصر پاییزی
دلشکستگان را رها کنیم و...
برویم!
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #17
یکی من را از این کابوس بیدار کند...
در اینجا نه می توانی به خواب بروی
از ترس خواب هایی که برایت دیده اند
نه می توانی بخندی
از ترس خنده هایی که پس از آن می شنوی
نه می توانی گریه کنی
از ترس زخم های گریه آور
و البته...
نمی توانی عاشق شوی...
ولی من در همین کابوس
عاشق شدم.
 
آخرین ویرایش
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #18
باران که می بارد دلم تر می شود
رود قلبم از این باران طغیان می کند
یاد آتش بازی چشمانت می کنم.
قلب من آتش را به بازی می دهد.
چه درناک است بازی باکلمات وقتی که
کلمات احساست می شوند.
این جاست که می گویند چرا احساساتت را به بازی می دهی؟
 
آخرین ویرایش
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #19
خبرت می آید جانا
هرکجا می روم سخن از توست اما
تو نیستی
مانند رویایی که می بینم
اما وجودش دروغی بیش نیست
صدایت شده زمزمه های گوشم
و لبخندت شده حسرتی برای چشمانم
جانا کجایی تا ببینی دلشکسته ای که تو ساختی؟
کجایی تا ببینی
این لیلی مجنون را!
 
امضا : roro nei30

roro nei30

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,611
پسندها
44,199
امتیازها
69,173
مدال‌ها
33
محل سکونت
•|خوزستان|•
  • نویسنده موضوع
  • #20
شخصی مرا از این قفس آزاد کند...
شخصی مرا از این کابوس بیدار کند...
این ها حقایق مجسم شده اند...
پرواز را بیاموز...
روزی می رسد که رخت می بندی و می روی
و هیچ کس صدایت رفتنت را نخواهد شنید
اینجاست که باید مانند پرستویی که برا آرامشش می رود
کوچ کنی!
 
امضا : roro nei30
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا