روی سایت دلنوشته خنده های مصنوعی | اشکی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 1,324
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا
نام دلنوشته:خنده های مصنوعی
نام نویسنده:ashki911
مقدمه:
بعضی چیزها باید اتفاق نیفتند
بعضی چیزها باید ناگفته بماند
بعضی چیز ها باید دیده نشود
تاقلبی شکسته شود
تا روحی خسته شود
تا خنده ای مصنوعی شود
khande.jpg
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
بیا بدون دموکراسی حرف بزنیم
می خواهم دیکتاتورانه قلبت را از ان خودم کنم
حرفی نباشد
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
گاهی باید دست دلتنگی ها را بگیری وببری شب گردی ...
تا باز شود دلش
گاهی باید باغم قایم باشک بازی کرد ....
توچشم بزاری وغم گم شود
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
تو که نباشی دل گرفته ام را عیان می کنم
تو که نباشی سفره ی دل خون شده ام را می گشایم...تا شاید رنگ تازه ای ببخشد ....به روزگار سیاهم
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
دویدم
دویدم
درکوچه های عشق
تورا دیدم
به بن بست زندگی که رسیدم
دیگر تورا ندیدم
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
بعضی ادم ها را باید مصرف کرد
نفس نفسشان را...
لحظه به لحظه یشان را...
خنده هایشان را...
حرف هایشان را...
ابرو بالا انداختنشان را....
قهرشان،اشتی شان را
باید تزریق کرد بین رگ ها زندگی...
تامعتاد شود زندگیمان به انها
باید قطره قطره شان را مصرف کرد
مانند شیشه عطر خوشبویی که..
یک قطره اش را نمی گذاریم حیف شود...
حیف است این ادمها حیف شوند
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
درد یعنی....
هم مقصر باشی هم عاشق
برگردد وبهت بگوید:عاشقیت،به تقصیرات دَر!
باشد !!بهانه ای برای رفتنت بود
اصلا قبول می روی برو
حسم را هم جدی نگیر
فقط..
من تورا به چی دَرکنم؟
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
جای خالیت درکنارم داد می زند!
دستانم دستانت را التماس میکند!
چرا صدایشان را نمی شنوی؟
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
+زندگیت چطوره؟
-رو رواله...البته رو روال غم...هه
 
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/7/18
ارسالی‌ها
1,914
پسندها
24,627
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
درخیابان قدم میزدم
متر میکردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم گره می خورد به گرمی رابطه های بین ادم ها
گرمی اش مثل شبی بود که برایت نوشتم دوستت دارم وتو نوشتی من بیشتر!
شهر را متر کردم
خیابان به خیابان را
کوچه به کوچه را
نگاهم افتاد به برگ خزان دیده و افتاده ی به روی زمین سرد
سردی اش مثل شبی بود که رفتی بدون خداحافظی
 
امضا : Alef_Gaf
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا