متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی عشق خنده‌دار نبود...! | I'M_MAHI کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mahsa_rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 2,073
  • کاربران تگ شده هیچ

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
دوست داشتنش بوی زمستان می‌داد!
بوی انار و حافظ و یلدا!
حس گرمایِ دستانم در زیرِ لحافِ بزرگِ روی کرسی... ‌.
چقدر دلتنگ بچگی‌مان شدم جانِ من!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
لبخند نمی‌زنی... .
حرف نمی‌زنی... .
ابراز علاقه نمی‌کنی... .
انتقادهایت را کجایِ دلم بگذارم؟
بهانه‌هایت را چه؟
آه! کمی به چشمانم خیره شو! عشق فریاد می‌زند... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
سردرگم شده‌ام... .
از این سو تا آن سو! از این طرف شهر تا آن طرف شهر!
از سرم نمی‌پرد این عشق کورکورانه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
حرف بزن! برای من که نه...
برای دوستانت! من شنونده‌ی صدایت هستم! نه آن مفهوم کلمات در زبانت... !

نه به خشونت علیه من... .
منی دلتنگ و شاکی از دنیا! فقط بگو چگونه توانستی؟
من هنوز چشم به راهم... و خنده نمی‌زنم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #35
***
دوست داشتم بیایی! و با من هم‌قدم شوی.
آخر این دل چه کند عاشق شده است؟
با همه اخم و تخمت بازهم عاشق مانده... .
چگونه دل بکنم از دریای غرورت؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • نویسنده موضوع
  • #36
***
چنان کاری با من کرده‌ای
که دیگر مرگ برایم لایق است! نمی‌خواهم ماندن در این
غربت را؛ شاید زمانی که بروم زندگی قشنگ‌تر شود!
دقت کرده‌اید تا قبل از مرگِ کسی عکسش در دیوار نیست؟ ولی وقتی بمیرد در و دیوار خانه مملو از عکس‌هایش می‌شوند! آخر مشکل این‌جاست... ‌.
من بمیرم هم قرار نیست به چشم بیایم.
دیگر لب نمی‌زنم می‌خواهمش... ‌.
دیگر این دل، دلِ سابق نمی‌شود!
ولی زندگی هم‌چنان جاریست! هر چند فراموشت کنم.

به پایان آمد این دفتر حکایت هم‌چنان باقیست!
خواهر عزیزم... دوستت دارم که در تمام لحظات نوشتن کنارم بودی! با تمام وجودم تقدیم به خواهر گلم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Mahsa_rad

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,053
پسندها
55,659
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
  • #37
712510_d2663cda5ec2ce29a12e67c019923bf4.png
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

موضوعات مشابه

عقب
بالا