سلام امید وارم در پیدا کردن این رمان کمکم کنید
پسره به دختره نزدیک میشه تا انتقام بگیره چون فکر میگرده دایی دختره که پلیس بوده نمیدونم به مادر یا خواهرش ظلمی کرده(دقیقا نمیدونم چی کار) بعد دختره برای دایی هه خیلی عزیز بود.خلاصه اینو ول میکنه توی چالوس نمیددنم کجا بعد یه راننده وانتیه میاد به دختره دست درازی میکنه و دختره اونجا قبل بیهوشی زنگ میزنه داییه ولی قبلش از امام رضا کمک میگره خلاصه پسره میفهمه اشتباه کرده میره دنبال دختره داستانش خیلی طولانیه ولی اگر اسمشو میدونید بگیییییید لطفا خیلی دنبالشم و اگر داستان گنگ بود بگید کلا بگم همشو با تشکر