- ارسالیها
- 1,071
- پسندها
- 5,582
- امتیازها
- 23,673
- مدالها
- 15
رمان با سقوط دستهای ماسلام
من اینو رمان رو چند سال پیش خوندم
درباره یک دختر که مادرش فوت کرده و با پدرش زندگی میکنه درواقع پدر اصلیش نیست ولی اون رو بزرگ کرده
و خانواده پدرش هم به خاطر همین موضوع باهاش قطع رابطه کردن
اما بعد یه مدت دختره با خانواده پدرش روبه رو میشه و عاشق عموی ناتنیش میشه و با هم ازدواج میکنن
پسره هم دختره رو مورچه صدا میزنه و خیلی هم خشن بود و دختره رو کتک میزد
چیز دیگه ای یادم نمیاد ازش
از زینب ایلخانی