متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

م . اسماعیلی

گوینده انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,071
پسندها
5,582
امتیازها
23,673
مدال‌ها
15
  • #1,151
سلام
من اینو رمان رو چند سال پیش خوندم
درباره یک دختر که مادرش فوت کرده و با پدرش زندگی میکنه درواقع پدر اصلیش نیست ولی اون رو بزرگ کرده
و خانواده پدرش هم به خاطر همین موضوع باهاش قطع رابطه کردن
اما بعد یه مدت دختره با خانواده پدرش روبه رو میشه و عاشق عموی ناتنیش میشه و با هم ازدواج میکنن
پسره هم دختره رو مورچه صدا میزنه و خیلی هم خشن بود و دختره رو کتک میزد
چیز دیگه ای یادم نمیاد ازش
رمان با سقوط دستهای ما
از زینب ایلخانی
 
امضا : م . اسماعیلی

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,152
سلام
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,153
دنبال یک رمانم که دختره نابغه بود فکر کنم نابغه ریاضی با پسر عموش که اونم توی خارج دکتر ونابغه بوده نامزد میکنه چون مادر پسره درحال مرگه وآرزوش بوده این دختر عروسش بشه بعداز مرگ مادره .پسره که کم کم عاشق دختره شده یک دفعه سروکله دوست دخترش پیدامیشه که میگه بارداره خلاصه پسره میره خارج تاتکلیف اونو روشن کنه امابرنمیگرده ودختره هم غیابی طلاق میگیره سلام

سلام دنبال یک رمانم که دختره نمیدونم مهندس کشتیه چیه فقط یادمه توی کارایی هست که مردا بیشتر کارمیکنن روی آب وشاید سد سازی یک آقاهی که مدیر یک شرکته بهش پیشنهادمیده باهاش ازدواج صوری کنه تابتونه اقامت یک کشوری روبگیره که قبلن دوست دخترش روفرستاده اونجا تااینم با گزینه متاهل بودن بره اونجا پیش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Romimaah

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,154
من دوتا رمان رو‌دنبالشونم که چاپی بودن هردو

یکیش در مورد قبل انقلاب بود یه خانواده پر جمعیت یکی از دخترا میرفته کلاس زیان از استادش که دوست برادرش بوده خوشش میاد ولی پدرش مجبورش میکنه بره از ایران با پسر دوسش ازدواج‌کنه میره اونجا میبینه پدرش اینو فروخته به پسره و پسره میکنتش رقصنده ی کاباره تا اون استاده میاد پیداش میکنه ازدواج میکنن بچه دار میشه انقلاب میشه
ولی موقع به دنیا اومدن بچشون هردوشون میمیرن


دومین کتاب در مورد یه دختریه که توی یه حادثه فراموشی میگیره با خانواده میره یه ویلایی یه دقترچه پیدا میکنه و خاطراتشو میخونه من فکر میکردم اسم کتاب رعنا هست ولی گشتم نبود
حالا میشه کمکم کنید ؟
اینو بگید تورو خداااااا
 

Fatemah.

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,155
لطفا اگه کسی میدونه کمک کنه این رمان رو چند سال پیش خوندم چیز زیادی یادم نیست فقط یادمه پسره دکتر زنان بود و به دختره خیلی تهمت میزد دختره هم کسی رو نداشت تو عمارت پسره زندگی میکرد آخرش هم باهم ازدواج کردن ممنون میشم کمکم کنید.
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,156
دنبال یک رمانم که دختره نابغه بود فکر کنم نابغه ریاضی با پسر عموش که اونم توی خارج دکتر ونابغه بوده نامزد میکنه چون مادر پسره درحال مرگه وآرزوش بوده این دختر عروسش بشه بعداز مرگ مادره .پسره که کم کم عاشق دختره شده یک دفعه سروکله دوست دخترش پیدامیشه که میگه بارداره خلاصه پسره میره خارج تاتکلیف اونو روشن کنه امابرنمیگرده ودختره هم غیابی طلاق میگیره میره توی یک کشور دیگه درس میخونه واونجا با یک دکترایرانی آشنا میشه .کلا داستان رویادمه اما اسم رمان یادم نمیاد
 

zahra70

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,157
من دنبال یه رمان میگردم که پسر داستان مظلوم باشه و خوانواده ش باهاش رفتاره خوبی ندارن البته به غیر از رمان جایی نرو چون خوندمش
 

Baranam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,158
یه رمان بود دختره از شهرستان برای دانشگاه میره تهران بعد خونه پیدا نمیکنه با یه پسره همخونه میشه(خونش جدا بود یه سوییت کوچیکتر بالای خونه پسره داشت) این پسره با دوستش و نامزش اونجا زندگی میکرد یعنی هر چهار نفر اونجا زندگی میکردن دوتا دختره بالا دو تا پسره پایین اجاره هم تقسیم کرده بودن
بعد دختره از ترس اینکه باباش نذاره تو اون خونه بمونه بهش نگفت با دوتا پسر هستن
پسر عمو دختره خواستگارش بود میگفت دوست دارم ولی دوسش نداشت
پدره دختره هم راضی بود ولی دختره از پسر عموش بدش میومد هر دفعه جواب منفی میداد پسر عمو دختره سر لج افتاد باهاش بعد یه روز دختره رو از دانشگاهش تا خونش تعقیب کرد فهمید کجا زندگی میکنه رفت به پدره دختره چرت و پرت گفت که نمیدونم دختره تو یک خونه با دوتا پسر هستش و بعدپدر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

♡ŠŤÂ♡

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
16
پسندها
41
امتیازها
40
  • #1,159
یه رمان بود دختره از شهرستان برای دانشگاه میره تهران بعد خونه پیدا نمیکنه با یه پسره همخونه میشه(خونش جدا بود یه سوییت کوچیکتر بالای خونه پسره داشت) این پسره با دوستش و نامزش اونجا زندگی میکرد یعنی هر چهار نفر اونجا زندگی میکردن دوتا دختره بالا دو تا پسره پایین اجاره هم تقسیم کرده بودن
بعد دختره از ترس اینکه باباش نذاره تو اون خونه بمونه بهش نگفت با دوتا پسر هستن
پسر عمو دختره خواستگارش بود میگفت دوست دارم ولی دوسش نداشت
پدره دختره هم راضی بود ولی دختره از پسر عموش بدش میومد هر دفعه جواب منفی میداد پسر عمو دختره سر لج افتاد باهاش بعد یه روز دختره رو از دانشگاهش تا خونش تعقیب کرد فهمید کجا زندگی میکنه رفت به پدره دختره چرت و پرت گفت که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

♡ŠŤÂ♡

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
16
پسندها
41
امتیازها
40
  • #1,160
یه رمان بود دختره از شهرستان برای دانشگاه میره تهران بعد خونه پیدا نمیکنه با یه پسره همخونه میشه(خونش جدا بود یه سوییت کوچیکتر بالای خونه پسره داشت) این پسره با دوستش و نامزش اونجا زندگی میکرد یعنی هر چهار نفر اونجا زندگی میکردن دوتا دختره بالا دو تا پسره پایین اجاره هم تقسیم کرده بودن
بعد دختره از ترس اینکه باباش نذاره تو اون خونه بمونه بهش نگفت با دوتا پسر هستن
پسر عمو دختره خواستگارش بود میگفت دوست دارم ولی دوسش نداشت
پدره دختره هم راضی بود ولی دختره از پسر عموش بدش میومد هر دفعه جواب منفی میداد پسر عمو دختره سر لج افتاد باهاش بعد یه روز دختره رو از دانشگاهش تا خونش تعقیب کرد فهمید کجا زندگی میکنه رفت به پدره دختره چرت و پرت گفت که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا