متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Masoom

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
540
پسندها
5,067
امتیازها
21,773
مدال‌ها
12
سن
23
  • #1,741
رمان «کمی برایم عشق دم کن» هم این موضوع و محوریت رو داره.
رفتم خوندم کمی از رمان رو ولی اون نبود فک کنم دختره دکتر بود تو رمانی که من میگم به خانوادش گفته بود رفته مشهد ولی با پسره بود
 

Mina223

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,743
سلام دوستان . دنبال یه رمان میگردم که سالها پیش خونده بودم ولی اسم رمان یادم رفته رمان اینطوری بود که یه دختره شهرستانی دانشگاه تهران قبول میشه ولی چون دیر میاد برای ثبت نام خوابگاه گیرش نمیاد و با پدرش میره املاکی اونجا با دوتا پسره آشنا میشن اونا خوابگاه خودگران پیشنهاد میدن و اینابعد دختره می‌فهمه با اون پسرا هم کلاسی هستش و در آخر هم با یکی از اون پسرا ازدواج میکنه لطفا اگر میدونید بهم بگید ممنون خیلی دنبالشم
 

sama1373

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,744
سلام ی رمان هستش که دختره مادرش ازدواج میکنه میره دوبی بعد دختره مهماندار هواپیما و دانشجو بوده بعد ی مدت با پسر داییش بهنام نامزد میکنه و جدا میسن چون داییش می‌گفته دختره بی کس بعد میره بل خالش زندگی میکنه تو مراسم نامزدی پسر خالش داداش نامزد پسرخالش که اسمش سامان بوده عاشقش میشه آخر دختره معتاد میشه و ترک میکنه با سامان ازدواج میکنه بعد سامان میفهمه این دختره هپاتیت داره
 

sama1373

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,745
رمان که دختره با مادرش زندگی میکنه پدرش مرده بعد مجبور میسه بره با خانواده پدریش ازدواج کنه همه باهاش بد بودن ولی ی پسر عمه داشت اسمش امین بود عاشقش میشه
 

taranebahari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,746
سلام
ی رمانی بود که در مورد ی دختری بود که مادرش و خیلی اذیت میکرد بعد مادرشم با برادر ناتنیش ک خارج از کشور بود تماس گرف تا بیاد بعد پدر و مادرش برادرش رو از پرورشگاه گرفته بودن بعد پسر خیلی سخت گیری میکرد بعد فک کنم عاشق هم شدن لطفا اگه اسم رمان و میدونید بهم بگید
سلام
خشت و آینه رو بررسی کنید
 

taranebahari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,747
سلام دوستان خوب هستید دارم دنبال یه رمان میکردم

دختر موهاش هویجیه عاشق استاد نقاشیشون هست دختر یک خواهر داره و یک برادر
پسره عاشق خواهر دختره میشه و باهاش ازدواج می‌کنه
دختر عاشق اینکه یه پسر چشم آبی شوهرش بشه ولی یک روز یکی از رفیق های داداشش بهش پیشنهاد دوستی میده دختره قبول نمیکنه تا........ ازدواج اجباری میکنن و می‌فهمه پسره پلیس مخفیه و زن اول داره اسم زنش هم فکر کنم مارال بود
فرستاده از مهرسا حسینی رو بررسی کنید
 

F.ba

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,748
سلام من دنبال یه رمانم که اسم دختر پریا که براش اتفاقاتی میوفته و بدت با کسه دیگه ای جابه‌جا میشه اسمش میدونید
 

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,041
پسندها
12,827
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • مدیر
  • #1,749
سلام من دنبال یه رمانی هستم که پسره دکتر بود ولی اطلاعاتی بود. همکارش رئیس باند بود و اونو به ظاهر میسوزونه‌ ولی پلیس از دست اون زن نجات پیدا میکنه و تغییر قیافه میده
 

سمادختری در مزرعه

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
10
امتیازها
33
  • #1,750
سلام
دنبال که رمان که اولش اینجور شروع میشد که یه دختره به اسم فکر کنم ارزو با پسر داییش فکر کنم عاشق همن و میخوان ازدواج کنن ولی ازمایش هاشون درست در نمیاد و نمیتونن ازدواج کنن
دختره فکر کنم دکتر بود یا نقاش دقیق یادم نیست
ولی دختره با یه پسره اشنا میشه بعد با این پسره به یه گالری نقاشی میره اونجا پسر دایش و با زنش میبینه
اخرم این دختره با اون پسره عاشق هم میشن ازدواج میکنن
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا