سلام دوستان . دنبال یه رمان میگردم که سالها پیش خونده بودم ولی اسم رمان یادم رفته رمان اینطوری بود که یه دختره شهرستانی دانشگاه تهران قبول میشه ولی چون دیر میاد برای ثبت نام خوابگاه گیرش نمیاد و با پدرش میره املاکی اونجا با دوتا پسره آشنا میشن اونا خوابگاه خودگران پیشنهاد میدن و اینابعد دختره میفهمه با اون پسرا هم کلاسی هستش و در آخر هم با یکی از اون پسرا ازدواج میکنه لطفا اگر میدونید بهم بگید ممنون خیلی دنبالشم
سلام ی رمان هستش که دختره مادرش ازدواج میکنه میره دوبی بعد دختره مهماندار هواپیما و دانشجو بوده بعد ی مدت با پسر داییش بهنام نامزد میکنه و جدا میسن چون داییش میگفته دختره بی کس بعد میره بل خالش زندگی میکنه تو مراسم نامزدی پسر خالش داداش نامزد پسرخالش که اسمش سامان بوده عاشقش میشه آخر دختره معتاد میشه و ترک میکنه با سامان ازدواج میکنه بعد سامان میفهمه این دختره هپاتیت داره
رمان که دختره با مادرش زندگی میکنه پدرش مرده بعد مجبور میسه بره با خانواده پدریش ازدواج کنه همه باهاش بد بودن ولی ی پسر عمه داشت اسمش امین بود عاشقش میشه
سلام
ی رمانی بود که در مورد ی دختری بود که مادرش و خیلی اذیت میکرد بعد مادرشم با برادر ناتنیش ک خارج از کشور بود تماس گرف تا بیاد بعد پدر و مادرش برادرش رو از پرورشگاه گرفته بودن بعد پسر خیلی سخت گیری میکرد بعد فک کنم عاشق هم شدن لطفا اگه اسم رمان و میدونید بهم بگید
دختر موهاش هویجیه عاشق استاد نقاشیشون هست دختر یک خواهر داره و یک برادر
پسره عاشق خواهر دختره میشه و باهاش ازدواج میکنه
دختر عاشق اینکه یه پسر چشم آبی شوهرش بشه ولی یک روز یکی از رفیق های داداشش بهش پیشنهاد دوستی میده دختره قبول نمیکنه تا........ ازدواج اجباری میکنن و میفهمه پسره پلیس مخفیه و زن اول داره اسم زنش هم فکر کنم مارال بود
سلام من دنبال یه رمانی هستم که پسره دکتر بود ولی اطلاعاتی بود. همکارش رئیس باند بود و اونو به ظاهر میسوزونه ولی پلیس از دست اون زن نجات پیدا میکنه و تغییر قیافه میده
سلام
دنبال که رمان که اولش اینجور شروع میشد که یه دختره به اسم فکر کنم ارزو با پسر داییش فکر کنم عاشق همن و میخوان ازدواج کنن ولی ازمایش هاشون درست در نمیاد و نمیتونن ازدواج کنن
دختره فکر کنم دکتر بود یا نقاش دقیق یادم نیست
ولی دختره با یه پسره اشنا میشه بعد با این پسره به یه گالری نقاشی میره اونجا پسر دایش و با زنش میبینه
اخرم این دختره با اون پسره عاشق هم میشن ازدواج میکنن