- ارسالیها
- 1
- پسندها
- 1
- امتیازها
- 0
سلام
من یه رمانی میخوندم که در مورد یه پسری بود که سر عاشق کردن یه دختر شرطبندی میکنه با دوستاش و بعد یه مدت یکی از دشمناشون عکسای خواهر دختره رو برای پسره با یه مرد کنارش و یه بچه بغلشون میفرسه بعد پسره به دختره میگه که سرششرط بندی کرده و دختره چند وقتی میره دیوونه خونه و حالش خیلی بد میشه بعدش داداشاش که قضیه رو میفهمن پیگیری میکنن ببینن چه خبره که بعدش دختره و پسره به هم میرسن
من یه رمانی میخوندم که در مورد یه پسری بود که سر عاشق کردن یه دختر شرطبندی میکنه با دوستاش و بعد یه مدت یکی از دشمناشون عکسای خواهر دختره رو برای پسره با یه مرد کنارش و یه بچه بغلشون میفرسه بعد پسره به دختره میگه که سرششرط بندی کرده و دختره چند وقتی میره دیوونه خونه و حالش خیلی بد میشه بعدش داداشاش که قضیه رو میفهمن پیگیری میکنن ببینن چه خبره که بعدش دختره و پسره به هم میرسن