متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

m.moosakhani

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,041
سلام
من یه رمانی میخوندم که در مورد یه پسری بود که سر عاشق کردن یه دختر شرطبندی میکنه با دوستاش و بعد یه مدت یکی از دشمناشون عکسای خواهر دختره رو برای پسره با یه مرد کنارش و یه بچه بغلشون میفرسه بعد پسره به دختره میگه که سرششرط بندی کرده و دختره چند وقتی میره دیوونه خونه و حالش خیلی بد میشه بعدش داداشاش که قضیه رو میفهمن پیگیری میکنن ببینن چه خبره که بعدش دختره و پسره به هم میرسن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

mohadesw

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,042
‌ ‌‌‌ ‌
دختره توی دانشگاه عاشق یه پسر میشه توی مهمونی لباس شیک میپوشه به پسره اعتراف می‌کنه ولی پسره ردش می‌کنه بعد دختره وسایلشو جمع می‌کنه برمیگرده به زندگی سابقش که پولدار بوده یه شرکت میزنه که خیلی معروف میشه ولی کسی تا حالا رییسش و ندیده البته دختره اونجا بوده ولی هیچکس نمی‌دونسته دختره رییسه دیگه پدر بزرگش دنباله دختره میگرده ولی دختره همش فرار می‌کنه ازشون بعد برای گرفتن مدارک با کلی بادیگارد می‌ره دانشگاه فک همه میفته رو زمین پسری که ردش کرده بودم دنبالش میافته

اسم این رمان چیه خیلی دنبالشم
 

zahra_z

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
383
پسندها
1,298
امتیازها
8,563
مدال‌ها
9
  • #2,043
سلام یه رمان هست پسره از یه خانواده پولداره عاشق یه دختر میشه ولی خانوادش مخالفت میکنن
پسره هم از خونشون میره بیرون کارش هم نقاشی بوده عکس بچگی دختری که دوستش داشته رو از داداشش گرفته بود و کشیده بود
ممنون میشم هرکی میدونه بگه
 
امضا : zahra_z

shimaaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,044
دنبال ی رمانی بودم اسمش یادم نیست دختره عاشق معلمش میشه و معلم هم دوست داداششه معلمه میوفته با ی دختری داخل مدرسه به اسم ایسان اگه کسی اسم رمان رو میدونه بگه ممنون میشم.
 

shimaaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,045
سلاممم.. دنبال ی رمانی بودم اسمش یادم نیست دختره عاشق معلمش میشه و معلم هم دوست داداششه معلمه میوفته با ی دختری داخل مدرسه به اسم ایسان اگه کسی اسم رمان رو میدونه بگه ممنون میشم.
 

shimaaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,046
سلاممم دنبال ی رمانی بودم اسمش یادم نیست دختره عاشق معلمش میشه و معلم هم دوست داداششه معلمه میوفته با ی دختری داخل مدرسه به اسم ایسان اگه کسی اسم رمان رو میدونه بگه ممنون میشم.
 

saraiii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,047
سلام لطفاً اگه کسی اسم این رمانو می‌دونه بهم بگه
رمان درمورد یه دختریه که توی بالکن خونه ی پیرزن همسایه هر روز یه پسر جوون میبینه و باهاش حرف میزنه ولی جز خودش کسی اون پسرو نمیدیده
اسم پسره بهرام بود، بعد یه مدت که میبینن این دختره همش با یکی حرف میزنه می‌برنش دکتر و تشخیص میدن که یجور بیماری روانی داره و میبندش به قرص و دارو ولی یه روز دختره میره خونه ی همسایه و طبقه بالا، دستش که به شومینه می‌خوره توی زمان سفر میکنه و یه سری اتفاقایی میوفته که با یه دختر دیگه آشنا میشه، اون یکی دختره با اختیار خودش تو زمان سفر می‌کرده و انگار یه ربطی به یه گسل داشته
ممنون میشم اگه کسی می‌تونه، کمکم کنه.
 

گلبرگـ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
33
پسندها
50
امتیازها
90
  • #2,048
سلام خسته نباشید
من دنبال یه رمان میگردم که پسره ادعا میکنه که ورشکست شده و همسرش رو تو شرایط سختی قرار میده که خودش درخواست طلاق بده اما دختره میمونه تا اینکه میفهمه پسره ورشکست نشده و همه چیز بازیه تا به عشق قبلش برگرده طلاق میگیرن پسره هم ازدواج میکنه اما با دختره نمی سازه و برمیگره یادمه دختره فکر کنم پرورشگاهی بود عروسک درست میکرد ممنون میشم اسمش رو بهم بگین
سلام رمان من تکرار نمیشوم
 

laaya898

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,049
سلام
یه رمان بود دختره رفته بود پرستار دوتا بچه شده بود و داییشون دنبال پرستار می‌گشت و این دختره رو انتخاب کرد
مادربچه ها افتاده بود(یعنی نمی تونست حرکت کنه) و کسی نزدیکش میشد جیغ می‌کشید
یکی از بچه ها که پسر بود از آب می‌ترسید ولی دایی شون میگفت باید طبق برنامه برن استخر و دختره میفهمه یکی بچه رو تو استخر ترسونده
آخرم دختره فکر کنم با دایی‌شون ازدواج میکنه
یه صحنه یادمه که دختره نمیدونه مادر بچه ها مشکلش چیه ولی یه دختر دیگه که نمیدونم نسبتش با اینا چی بود میاد مادر بچه هارو تحقیر میکنه اونم شروع میکنه به جیغ زدن و وقتی داییه میاد می ندازه گردن دختر پرستاره
لطفا اگه اسم اینو میدونید بگید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

mmmmmmmm1

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,050
من سیتا دختری که تاحالا بابام از گل نازکتر بهم نگفته بود... اما توی دانشگاه عاشق یکی از ترم بالایی هام به اسم هامین بالامقام شدم بدون توجه به اختلاف های فرهنگی و مخالفت دو طرف باهاش یواشکی عقد کردم اما یک روز هامین پیله کرد که باید بریم خانواده اش ببینیم.
منو به روستایی دور افتاده نزدیک بلوچستان برد جایی که رسم و رسوم های عچیب داشت نامش رو میدونید نگید
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا