سلام چطورید بچه ها یه رمان بود درمورد یه دختری که با مادرش زندگی میکرد و وضعیت مالی خوبی نداشت و قدرت آتیش داشت فکر کنم بعد هتل عمه زن عمو نمیدونم یه همچین چیزی شو پیدا کرد و پسر عموش یا همش نمیدونم واقعا خیلی وقت پیش خونده بودمش یادم نیست یه تم قرمز سیاه داشت بعد پسره فکر کنم قدرت یخ و اینا داشت میدونید اسمش چیه؟
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم ک اسمش راجب گروگان و گروگان گیری بود با همین موضوع
ی پسر ک بخاطر کینه با کمک دوستش دختر عموشو احتمالن گروگان میگیرع و میبرتش توی ی کلبه ی چوبی وسط جنگل تو تایمی ک دخترع رو کروگان گرفته بود دخترع تو اون کلبع هرجوری دلش میخواد رفتار میکنه انگار ن انگار ک گروگانع و در عاخر عاشق هم میشن پسره مجبوره دختره رو ازاد کنه
و ته داستان دختره بخاطر حسش باعث میشه روابط خانوادکیشون درست بشع و باهم ازدواج میکنن
اگر اسمشو میدونید لطف کنید بگیدهر رمانی با ژانر گروگان گیری خلاصشو خوندم اونی نبود ک میخواستم
اسم پسره هم فک کنم ارشام بود و اول رمان راجب رنگ چشمای پسره شروع میشد ک ب سیاهی شب بود
سلام دنبال رمانی هستم که پدر خانواده فوت شده دختر بزرگه ازدواج میکنه بعد مادرش با یه حاجی ازدواج میکنه دختر کوچیکه هم کنکوری بوده با مادرش و حاجی زندگی میکنه و اتاق پسر حاجی رو بهش میدن چون توی شیراز درس میخوندم و برای ازدواج پدرش هم ته آن نیومده بود دختره هم دانشگاه شیراز قبول میشه و این دوتا که خیلی با هم لج بودن توی شیراز عاشق هم میشن
سلام
من دنبال رمانی هستم که اسمش رو یادم نمیاد
اما ماجرای رمان این شکلی بود که یه دختری که پدرش فوت کرده بود و همراه مادرش و خواهر و فکر کنم برادر کوچکش زندگی میکردن
یه روز فکر کنم دختر از سرکار برمیگرده و مادرش میگه که باید از خونهای که داخلش هستن برن
و میرن پیش طایفه و خانواده پدرش که دقیق یادم نیست مثل عشایرها زندگی میکردن یعنی همه طایفه پیش هم بودن
بعد وقتی میرن اونجا مادر دختر میگه که هیچکس نباید صورت تو رو ببینه و دختر صورتشو میپوشونه (با روبند فکر کنم) و وقتی یجا مادرش و پدربزرگش اینا هستن روبند رو برمیداره و همه خیلی شوکه میشن چون قیافهاش خیلی شبیه یک نفر بوده
بقیه رمان یادم نمیاد چون خیلی سال پیش خونده بودم
ممنون میشم اگر کسی میدونه اسمشو بگه ♡
سلام، یه رمان بود که دختره عاشق یه پسره میشه بعد دختره فک کنم۱۷ ۱۸ سالش باشه
بعد میخواد با پسره ازدواج کنه اما بابای دختر راضی نیست چون دختره یه خاستگار پولدار داره بعد دختره با پسره فرار میکنه اما پدرش پیداشون میکنه و فک کنم پسره میره خارج مطمئن نیستم بعد دختره با خواستگارش ازدواج میکنه اولش باهاش سرده اما بعد عاشقش میشه و بچه دار میشن اما بعد پسره میمیره و اون پسری که قبلا دختره عاشقش بود از خارج برمیگرده و خودشو دختره تو یه مهمونی دعوت میشن پسره بچه ی دختره رو میبینه و بغلش میکنه بعد آخرش با دختره ازدواج میکنه
اسمشو یادم نمیاد اگه میدونین بگین بهم
یه رمان بود که دختره میره خونه پسره پرستاری از دختر پسره که اسمش ستاره است بعد نمیدونم چطوری یه صیغه بین این دوتا خونده میشه. بعد عاشق هم میشن بعد دختره از پسره حامله میشه سه قلو ولی پسره دختره رو ول میکنه دختره میره شمال بعد پدر پسره که فکر میکنن مرده رو همون جا می بینه تا همین جا میدونم.
سلام دنبال رمانی هستم که یک دختر طراح لباس هست وچطوری میباشد و صاحب شرکت ابتدا به شدت با مخالف هست وبه خاطر استاد این دختر قبول کرده اما دختر تواناییهای خود رانشان می دهد