سلام به همه من یه رمانی یه مدت پیش خوندم ولی متاسفانه اسمشو فراموش کردم رمان درمورد یه خانم دکتر بود که به زور مادرش با پسرخالش ازدواج کرده بود و متوجه میشه حاملس میاد خونه و میبینه شوهرش داره بهش بی وفایی میکنه و وقتی از خونه میزنه بیرون شوهرش کیفشو میکشه و جواب ازمایششو میبینه... درکل موقع طلاق مرده میگه من بچرو نمیخوام هیچ وقتم حتی بهش سرم نمیزنم دختره بعد طلاق با ی دکتر اشنا میشه ک خیلی مهربونه و زنو پسرشو توی یک تصادف از دست داده و اینکه دختره خیلی مادر رو مخی داره در حدی ک اخرش باعث کشته شدن خواهر کوچیکشون میشه و خودشم فلج میشه ممنون میشم کمکم کنید