متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Sanieh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
53
امتیازها
90
  • #461
یکی هم بود که دخترا بیکتبالیست بودن، یک سری پسر هم گه بسکتبالیست بودن با اینها آشنا میشن. میخوان با هم مسابقه بدن که نمیتونن برن باشگاه بخاطر همین تو خونه مسابقه میدن.
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #462
سلام یه رمان بود دختره داشت از جلسه کنکور برمیگشت تو ترافیک یه ماشین میبینه کنجکاو میشه کاغذ میندازه تو ماشین که پسره قصد خودکشی داشته با هم دوست میشن و میرن دانشگاه و .... آخرش با هم ازدواج میکنن ممنون میشم راهنمایی کنید
تمنا برای نفس کشیدنت
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #463

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #464
یکی هم بود که دخترا بیکتبالیست بودن، یک سری پسر هم گه بسکتبالیست بودن با اینها آشنا میشن. میخوان با هم مسابقه بدن که نمیتونن برن باشگاه بخاطر همین تو خونه مسابقه میدن.
شاید منظورتون رمان سه سوت باشه
 

Sanieh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
53
امتیازها
90
  • #465
شاید منظورتون رمان سه سوت باشه
اینی که من میخوام رو هفت هشت سال پیش خونده بودم. باشگاهی بودن و همه بازیکن حرفه ای لیگ. توی کل کل با هم تصمیم میگیرن مسابقه بدن که نمیتونن برم باشگاهشون میرن خونه یکی از پسرها که حیاط بزرگی داشت و کامل یک زمین بسکتبال بود.
 

Hananehpk

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
31
امتیازها
33
سن
19
  • #466
سلام به همه من یه رمانی یه مدت پیش خوندم ولی متاسفانه اسمشو فراموش کردم رمان درمورد یه خانم دکتر بود که به زور مادرش با پسرخالش ازدواج کرده بود و متوجه میشه حاملس میاد خونه و میبینه شوهرش داره بهش بی وفایی میکنه و وقتی از خونه میزنه بیرون شوهرش کیفشو میکشه و جواب ازمایششو میبینه... درکل موقع طلاق مرده میگه من بچرو نمیخوام هیچ وقتم حتی بهش سرم نمیزنم دختره بعد طلاق با ی دکتر اشنا میشه ک خیلی مهربونه و زنو پسرشو توی یک تصادف از دست داده و اینکه دختره خیلی مادر رو مخی داره در حدی ک اخرش باعث کشته شدن خواهر کوچیکشون میشه و خودشم فلج میشه ممنون میشم کمکم کنید
 

Fti_ph

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #467
سلام
من قبلا یه رمان خوندم که دختره چادری بود و توی ارایشگاه کار میکرد
یه روز یه خواستگار براش میاد که پلیسه
دختره هم جلسه اول خیلی هول میشه اما بعد همش بهونه میاره.
ی شب ی خواب میبینه و نظرش عوض میشه
بعداز ازدواجشون معلوم میشه دختره توی باند موادمخدر بوده و شاهد یه قتل هم بوده
 

12_13Mahi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
10
امتیازها
33
  • #468
الهه شب رو چک کنید لطفا!
لام من یه رمان خوندم دختره اسمش عسل بود فک کنم بعد وقتی ۱۵ سالش بود پسر داییش مهران یه جوری صحنه سازی می‌کنه بعد باباش از خونه میندازش بیرون می‌ره با عموش خارج جراح میشه برمی‌گرده برا انتقام ولی نمیگیره آها راستی عاشق پسر خالشه اگه کسی اسمش و می‌دونه لطفاً بگه
 

Hananehpk

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
31
امتیازها
33
سن
19
  • #469
سلام دوستان دنبال یه رمان دیگه هستم:‌
این هم خلاصه رمان = دختره مادرش میمیره•••• پدرش هم گمو گورمیشه، بعد داییش میبرتش خونه خودش، یه دختر دایی هم داشته به اسم فرخنده• زن داییش اونقدرعذابش میده. با کفگیردستشو میسوزونه، خلاصه کلی دردوعذاب••••
خریدای خونه که ازپسرحاجی معتمد محل می خریده این پسرحاجی ازش خوشش میاد، نگو دخترداییش فرخنده هم عاشق این پسر بوده باکلی دوز و کلک پسره میادخاستگاری دختره که از قضا بهش میگفتن: نوبر
ولی دایی دختره سرسفره عقد دخترخودش/فرخنده/ میشونه ، بعداز عقد پسره میفهمه جاروجنجال راه میندازه که دیگه بی فایده هست•
زن داییش به زور این دخترو میده به یه مرد بیمارروحی خییییلی وحشتناکه هر روز تو بدنش سوسک مینداخته و با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Hananehpk

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
31
امتیازها
33
سن
19
  • #470

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا