متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #481
سلام دنبال یک رمانم که دختره نمیدونم مهندس کشتیه چیه فقط یادمه توی کارایی هست که مردا بیشتر کارمیکنن روی آب وشاید سد سازی یک آقاهی که مدیر یک شرکته بهش پیشنهادمیده باهاش ازدواج صوری کنه تابتونه اقامت یک کشوری روبگیره که قبلن دوست دخترش روفرستاده اونجا تااینم با گزینه متاهل بودن بره اونجا پیش دوست دخترش اما وقتی میره پیش دوست دخترش پشیمون میشه وبرمیگرده پیش همین خانم که باهاش ازدواج صوری کرده بوده.
اینم یکی اسمشو بگه خیلی وقته ذهنم مشغولشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #482
سلام چند وقت پیش یه رمانی خوندم که اسمش یادم نیست اگه میشه کمکم کنید
رمانه ۳تا شخصیت دختر داشت که اسم یکیشونو یادمه اونم نفس بود بعد اینا دانشگاه تران قبول شدن و فک کنم از شمال اومدن تهران یه خونه گرفتن
بعد وقتی برای خونشون خرید میکردن میرن داخل یه مغازه و با پسری به اسم امیر اشنا میشن امیر از یکی ازاون دخترا خوشش میادو بهش پیشنهاد میده تو مطبش کار کنه و خلاصه
شخصیت نفسم که اونجور که یادم میاد عاشق یکی از استاداش میشه که فک کنم اسم استادش هم ساترا بود و بعد از خواستگاری به طور ناخواسته تو یه مهمونی نوشیدنی میخورن و دوست میشن نفس بعد چند وقت باردار میشه ومجبور میشن زودتر ازدواج کنن
اسم بقیه شخصیتاش یادم نمیاد لطفا کمکم کنید دیوونه شدم ولی نمیتونم پیداش کنم
این چیزایی بود که از رمانه یادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Anid banoo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
10
امتیازها
33
  • #483
اینی که من میخوام رو هفت هشت سال پیش خونده بودم. باشگاهی بودن و همه بازیکن حرفه ای لیگ. توی کل کل با هم تصمیم میگیرن مسابقه بدن که نمیتونن برم باشگاهشون میرن خونه یکی از پسرها که حیاط بزرگی داشت و کامل یک زمین بسکتبال بود.
احتمالا رمان "هستم"، بسکتبالیست بودن
 

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,088
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • #484
سلام
من قبلا یه رمان خوندم که دختره چادری بود و توی ارایشگاه کار میکرد
یه روز یه خواستگار براش میاد که پلیسه
دختره هم جلسه اول خیلی هول میشه اما بعد همش بهونه میاره.
ی شب ی خواب میبینه و نظرش عوض میشه
بعداز ازدواجشون معلوم میشه دختره توی باند موادمخدر بوده و شاهد یه قتل هم بوده
تا تلاقی خطوط موازی فکر کنم
 

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #485
سلام چند وقت پیش یه رمانی خوندم که اسمش یادم نیست اگه میشه کمکم کنید
رمانه ۳تا شخصیت دختر داشت که اسم یکیشونو یادمه اونم نفس بود بعد اینا دانشگاه تران قبول شدن و فک کنم از شمال اومدن تهران یه خونه گرفتن
بعد وقتی برای خونشون خرید میکردن میرن داخل یه مغازه و با پسری به اسم امیر اشنا میشن امیر از یکی ازاون دخترا خوشش میادو بهش پیشنهاد میده تو مطبش کار کنه و خلاصه
شخصیت نفسم که اونجور که یادم میاد عاشق یکی از استاداش میشه که فک کنم اسم استادش هم ساترا بود و بعد از خواستگاری به طور ناخواسته تو یه مهمونی نوشیدنی میخورن و دوست میشن نفس بعد چند وقت باردار میشه ومجبور میشن زودتر ازدواج کنن
اسم بقیه شخصیتاش یادم نمیاد لطفا کمکم کنید دیوونه شدم ولی نمیتونم پیداش کنم
این چیزایی بود که از رمانه یادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #486
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
کی گفته من شیطونم
 

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #487
سلام یه رمان بود دختره داشت از جلسه کنکور برمیگشت تو ترافیک یه ماشین میبینه کنجکاو میشه کاغذ میندازه تو ماشین که پسره قصد خودکشی داشته با هم دوست میشن و میرن دانشگاه و .... آخرش با هم ازدواج میکنن ممنون میشم راهنمایی کنید
رمان تمنا برای نفس کشیدن اسم دختره تمنا بود اسم پسره هیراد
 

Sanieh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
53
امتیازها
90
  • #488

Fti_ph

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #489
موضوع رمان درباره دختریه که بعد مرگ خواهرش باید با شوهر خواهرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که خودشو داداشش به فکر ...
عشق ارباب همینجور بود اما داداش نداشتن
 

Fti_ph

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #490
سلام دوستان
دنبال یه رمان میگردم که اسم دختره اگه اشتباه نکنم ستاره هست
بعد یه هفته قبل از عروسیش نامزدشو با یکی دیگه توی خونشون میبینه
سوار ی ماشین میشه
پسرع هرکار میکنه نمیتونه نامزد دختره رو قال بزاره مجبور میشه دختررو ببره خونش، دختره هم میخواسته کار نامزدشو تلافی کنه
پسره صبح که بیدار میشه میبینه دخترع رفته اما گردنبندشو جا گذاشته
دختره هم میفهمه حاملس، خونوادش ک میفهمن از خونه بیرونش میکنن و....
کسی اسم اینو نمیدونه؟!
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا