داری میری بود اسمش
نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام
- نویسنده موضوع *chista*
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 2,516
- بازدیدها 323,155
-
- برچسبها
- رمان های گمنام پیدا کردن رمان
- کاربران تگ شده هیچ
سلام کسی اسم این رمان رو میدونه؟؟
یه دختری به اسم سوگند عشقش کشته میشه و یه دختر مغرور و بی رحم میشه به دلایلی داداش عشقش که میشه پسر عموش رو بزرگ میکنه. توی جلد اولش عشقش پیدا میشه ولی پسش میزنه و هیچکس جز آراد (برادر عشقش) و خودش نمیدونن دلیل پس زدنش چیه. اسم نویسنده ش هم هست :: سپیده با کمک یاسی.
این رمان ۲ جلده دوستان لطفا اگه اسمش رو دونستید هم اسم جلد اول رو بگید هم اسم جلد دوم. مرسی
یه دختری به اسم سوگند عشقش کشته میشه و یه دختر مغرور و بی رحم میشه به دلایلی داداش عشقش که میشه پسر عموش رو بزرگ میکنه. توی جلد اولش عشقش پیدا میشه ولی پسش میزنه و هیچکس جز آراد (برادر عشقش) و خودش نمیدونن دلیل پس زدنش چیه. اسم نویسنده ش هم هست :: سپیده با کمک یاسی.
این رمان ۲ جلده دوستان لطفا اگه اسمش رو دونستید هم اسم جلد اول رو بگید هم اسم جلد دوم. مرسی
رمان زندگیم باش
- ارسالی‌ها
- 28
- پسندها
- 146
- امتیازها
- 490
- مدال‌ها
- 1
سلام ببخشید من دنبال جلد دوم رمان حریم شیطان هستم ولی پیدا نکردم درباره یک دختری که نامزدش توی یک تصادف همراه با پدر و مادر دختر فوت میشه و دختر مجبور میشه با برادر نامزدش ازدواج کنه.
امضا : فاطمه مجیدی
- ارسالی‌ها
- 1
- پسندها
- 4
- امتیازها
- 0
لام ی رمان
سلام ی رمانی خونده بودم چندسال پیش ک دختره باباش انگار پلیس بود و دشمنا باباشو میکشن و دختره رو میدزدن و برای اینکه داداششو گیر بندازن دختره رو شکنجه میده و فیلم میگیره و خلاصه داداشه رو میگیره و ب دختره میگه ب شرطی داداشه رو زندع میزاره ک باهاش ازدواج کنه چون عاشقش شده بود و دختره ناچار قبول میکنه و دختره خیلی ریزه میزه بودع و پسرع خیلی درشت و هیکلی بوده و ی جاییشم دخترع دانشگاه شمال میره و خونه میگیرع وپسره لب ساحل میبینه و خیلی میترسیده از پسرع و اخرشبچه دار میشن و بچع ب باباش میره و ده کیلو بوده
سلام ی رمانی خونده بودم چندسال پیش ک دختره باباش انگار پلیس بود و دشمنا باباشو میکشن و دختره رو میدزدن و برای اینکه داداششو گیر بندازن دختره رو شکنجه میده و فیلم میگیره و خلاصه داداشه رو میگیره و ب دختره میگه ب شرطی داداشه رو زندع میزاره ک باهاش ازدواج کنه چون عاشقش شده بود و دختره ناچار قبول میکنه و دختره خیلی ریزه میزه بودع و پسرع خیلی درشت و هیکلی بوده و ی جاییشم دخترع دانشگاه شمال میره و خونه میگیرع وپسره لب ساحل میبینه و خیلی میترسیده از پسرع و اخرشبچه دار میشن و بچع ب باباش میره و ده کیلو بوده
سلام
دنبال رمانیم که فقط یه تیکش را یادمه
اینکه مرده ازدواج میکنه بعد به زنش میگه حقی که از خونه بیرون بری نداری .مرده شکاک بوده یه بچه هم داره .از مدرسه بچه زنگ میزنن که بچه پاش صدمه دیده زنه هم که نمتونه از خونه خارج بشه زنگ میزنه به شوهرش جواب نمیده زنگ میزنه دوست شوهرش ماجرا رو میگه .بعد دوسته میره جای مرده باهاش دعوا میکنه که این چه وضعشه دختره تو خونه نگرانه اخلاقتو درست کن.فک کنم مرده دکتر باشه.
دنبال رمانیم که فقط یه تیکش را یادمه
اینکه مرده ازدواج میکنه بعد به زنش میگه حقی که از خونه بیرون بری نداری .مرده شکاک بوده یه بچه هم داره .از مدرسه بچه زنگ میزنن که بچه پاش صدمه دیده زنه هم که نمتونه از خونه خارج بشه زنگ میزنه به شوهرش جواب نمیده زنگ میزنه دوست شوهرش ماجرا رو میگه .بعد دوسته میره جای مرده باهاش دعوا میکنه که این چه وضعشه دختره تو خونه نگرانه اخلاقتو درست کن.فک کنم مرده دکتر باشه.
موضوعات مشابه
- قفل شده
