نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #72
سلام من يه رماني رو قبلا خوندم راجع به يه دختري بود كه فوبيا داشت و ميترسيد از خونه بره بيرون يادمه توي خونشون يه درخت بود كه هميشه ازش ميرفت بالا بيرونو نگاه ميكرد با يه پيرزن و پيرمرديم زندگي ميكرد كه خيلي دوسشون داشت رمان اينطوري شروع ميشد كه اون پيرمرد و پرزن رفته بودن مشهد و دختره خونه تنها بود رابطشم با پدرش بد بود چون باباش ولش كرده بود. توي دانشگاهم يه پسره رو گذاشته بود كه مواظب دختره باشه كه بعدا دختره و پسره عاشق هم شدن
اگه كسي اسمشو ميدونه ممنون ميشم بهم بگه
 
امضا : حیران

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #73
سلام
دنبال یک رمان با این موضوع که دو تا خواهر بودند، یکی از خواهر ها قبل از عروسی به نامزدش نامردی میکنه فکر کنم با نامزد خواهر دومی فرار میکنه.نامزد این خواهر اولیه هم با خواهر دوم ازدواج میکنه برای انتقام ، بعد از چند وقت خواهری که فرار کرده با شوهرش برمیگرده
اول داستان هم اگر اشتباه نکنم از فضای شرکت شروع میشه که خواهر دومئ میگه نامزد خواهرش ترسناکه
اگر کسی میدونه لطفا بگه
رمان دلم آغوشتو میخواد
از فریده بانو
پسره حامی دختره سوگند
 

سرور

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #74
سلام ببخشید بچه ها دنبال یه رمانی میگردم دختره توسط پدرش به یه ادم بد داده میشه که مجبورمیشه فرارکنه ازاراک بره تهران دنبال دوستایی قدیمی خانوادگیش که پدرش باهاشون قطع ارتباط کرده بگرده وپیداشون کنه اونجا میره خونه یکی که بعدها متوجه میشه که خونه عموش بوده ولی دخترعموش باهاش خیلی بدی میکنه
میشه اگه کسی میدونه اسمش روبه من بگه؟؟
 

saba_sbg

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
0
  • #75
من دنبال یک رمان هستم اسمش دقیق یادم نیس نیلا بود یا لیلا ، دختره از سر لجبازی با یک پسر سن بالا ازدواج میکنه ، ماه عسل میرن شمال یا شیراز ، ولی رفته رفته عاشق پسره میشه ، اخر داستان دختره ناراحتی کلیه پیدا میکنه شوهرش کلیه اش رو میبخشه ، چون پسره بیماری داشته و خودش خبر نداشته پسره میمیره
 

Mary678019

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
0
  • #76
موضوع رمان درباره دختریه که بعد مرگ خواهرش باید با شوهر خواهرش ازدواج کنه و همین موضوع باعث میشه که خودشو داداشش به فکر ...
 

mary jane

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
0
  • #77
یه رمانی بود که پسره برادر واقعی دختره نیست ولی دختره خبر نداره پسره هم عاشق دخترس
ی بار ک دختره خواب بوده پسره داشته نگاهش میکرده ک یهو دختره از خواب بیدار میشه و فکر میکنه برادرش میخواسته اذیتش کنه و عصبانی میشه میره و ....
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #78
سلام من يه رماني رو قبلا خوندم راجع به يه دختري بود كه فوبيا داشت و ميترسيد از خونه بره بيرون يادمه توي خونشون يه درخت بود كه هميشه ازش ميرفت بالا بيرونو نگاه ميكرد با يه پيرزن و پيرمرديم زندگي ميكرد كه خيلي دوسشون داشت رمان اينطوري شروع ميشد كه اون پيرمرد و پرزن رفته بودن مشهد و دختره خونه تنها بود رابطشم با پدرش بد بود چون باباش ولش كرده بود ولي توي دانشگاهم يه پسره رو گذاشته بود كه مواظب دختره باشه كه بعدا دختره و پسره عاشق هم شدن
اگه كسي اسمشو ميدونه ممنون ميشم بهم بگه
چی بود اسمش؟
 
امضا : حیران

frzn

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
8
امتیازها
0
  • #79
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم ک اسمش راجب گروگان و گروگان گیری بود با همین موضوع
ی پسر ک بخاطر کینه با کمک دوستش دختر عموشو احتمالن گروگان میگیرع و میبرتش توی ی کلبه ی چوبی وسط جنگل تو تایمی ک دخترع رو کروگان گرفته بود دخترع تو اون کلبع هرجوری دلش میخواد رفتار میکنه انگار ن انگار ک گروگانع و در عاخر عاشق هم میشن پسره مجبوره دختره رو ازاد کنه
و ته داستان دختره بخاطر حسش باعث میشه روابط خانوادکیشون درست بشع و باهم ازدواج میکنن
اگر اسمشو میدونید لطف کنید بگیدهر رمانی با ژانر گروگان گیری خلاصشو خوندم اونی نبود ک میخواستم
اسم پسره هم فک کنم ارشام بود و اول رمان راجب رنگ چشمای پسره شروع میشد ک ب سیاهی شب بود
 

الف.الف

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
23
پسندها
39
امتیازها
40
  • #80
یه رمانی بود که پسره برادر واقعی دختره نیست ولی دختره خبر نداره پسره هم عاشق دخترس
ی بار ک دختره خواب بوده پسره داشته نگاهش میکرده ک یهو دختره از خواب بیدار میشه و فکر میکنه برادرش میخواسته اذیتش و عصبانی میشه میره و ....
میوه ممنوعه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا