نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

ستاره من

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
21
پسندها
40
امتیازها
40
  • #91

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,264
پسندها
19,079
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
  • #92

Asall9951

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #93
یه رمانی بود مرده دوتا بچه داشت یه دختر و یه پسر زنش فوت کرده بود و این مرد همراه با پدر و مادرش مشهد رفته بود که بچه ها تو صحن گم میشن و اون دختر خانم که ۱۸ سالش بوده پیدا میکنه و اینجوری با پدر بچه ها اشنا میشه که وکیل بود
بعدا باهم ازدواج میکنن ولی دختره یه پسرعمه یا عمو داره که اسمش ایمانه و باعث میشه زندگی اینا بهم بخوره
به مادرمرده میگفتن خاتون
البته دختره یه دایی به اسم فربد داشت که رو ویلچر مینشست
کسی میدونه اسم رمان چیه ممنون میشم
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #94
داستانش خیلی قشنگ برای اولین بار خواندم ممنون از معرفی این داستان
سلام منم از خوندنش کلی لذت بردم دوست نداشتم تموم بشه آفرین به نویسنده
 
آخرین ویرایش
امضا : حیران

Raha~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار گردشگری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,108
پسندها
14,682
امتیازها
38,674
مدال‌ها
45
  • مدیر
  • #95
سلام
يه ترجمه رمان چاپ شده بود... موضوعش معمايي_جنايي و سياسي بود
اسم شخصيت اصلي هم جين فين بود
ممنون ميشم اگر خونديد بهم بگيد
 
امضا : Raha~

Raha~

پرسنل مدیریت
مدیر تالار گردشگری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,108
پسندها
14,682
امتیازها
38,674
مدال‌ها
45
  • مدیر
  • #96
يه ترجمه رمان چاپ شده بود... موضوعش جنايي و درباره قتل در يک قطار بود
اسم مقتول هم "روت کترينگ" بود که بخاطر يه الماس قيمتي به قتل رسيده بود

ممنون ميشم اگر خونديد بهم بگيد
 
امضا : Raha~

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #97
سلام رمانی که به یه دختری که داشته از مهمونی دوستش بر میگشته اذیتش می‌کنن. پسره که روز بعد حال ناخوشش از سرش میپره. عذاب وجدان میگیره و در به در دنبال دختره میگیره که پیداش میکنه و به زور با دختره ازدواج میکنه تا از عذاب وجدانش کم بشه و سر مسئله ی ازدواج هم به دختره میگه یا با من ازدواج میکنی یا به دروغ به پدر مادرت میگم تو چیکار کردی تا دختره باهاش ازدواج کنه
کسی اسم این رمان رو میدونه؟؟؟؟؟
 
امضا : حیران

شکلاتییییی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
  • #98
یه دختری بود دو تا داداش داشت با باباش زندگی میکردند مامان نداشت یه پسر عمو داره اسمش فرهاد هست عاشق پسر عمو هست ولی نمیدونه پسره هم عاشقشه ولی بهش چیزی نگفته دختره یه دوست داره عاشق داداش دخترس چون داداشه ولش میکنه دختره از دوستش میخواد انتقام بگیره بهش میگه تولدم بیا خونه تولد دخترونس حالا نگو مهمونی بوده یه لباس نامناسب میده تنش میکنه تا میاد تو سالن میبینه مهمونیه. میخواد بره دوستش نمیذاره بهش نوشیدنی میده. از اون ورم پسر عمو نوشیدنی میده و دختره رو اذیت می‌کنه. بعد دوستش به پسره به دروغ میگه من دیدم خودش تو رو مجبور کرد این کارو بکنی فرهاد هم باورش میشه میبرتش دم خونه عموش به عموش میگه دخترت کارای زشت می‌کنه. باباش هم دختره رو بیرون میکنه از این ور دختره یه دختر عمه داره مجرده ازش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

شکلاتییییی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
  • #99
یه دختری بود دو تا داداش داشت با باباش زندگی میکردند مامان نداشت یه پسر عمو داره اسمش فرهاد هست عاشق پسر عمو هست ولی نمیدونه پسره هم عاشقشه ولی بهش چیزی نگفته دختره یه دوست داره عاشق داداش دخترس چون داداشه ولش میکنه دختره از دوستش میخواد انتقام بگیره بهش میگه تولدم بیا خونه تولد دخترونس حالا نگو مهمونی بوده یه لباس نامناسب میده تنش میکنه تا میاد تو سالن میبینه مهمونیه. میخواد بره دوستش نمیذاره بهش نوشیدنی میده. از اون ورم پسر عمو نوشیدنی میده و دختره رو اذیت می‌کنه. بعد دوستش به پسره به دروغ میگه من دیدم خودش تو رو مجبور کرد این کارو بکنی فرهاد هم باورش میشه میبرتش دم خونه عموش به عموش میگه دخترت کارای زشت می‌کنه. باباش هم دختره رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #100
امضا : حیران

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا