یه رمانی بود مرده دوتا بچه داشت یه دختر و یه پسر زنش فوت کرده بود و این مرد همراه با پدر و مادرش مشهد رفته بود که بچه ها تو صحن گم میشن و اون دختر خانم که ۱۸ سالش بوده پیدا میکنه و اینجوری با پدر بچه ها اشنا میشه که وکیل بود
بعدا باهم ازدواج میکنن ولی دختره یه پسرعمه یا عمو داره که اسمش ایمانه و باعث میشه زندگی اینا بهم بخوره
به مادرمرده میگفتن خاتون
البته دختره یه دایی به اسم فربد داشت که رو ویلچر مینشست
کسی میدونه اسم رمان چیه ممنون میشم