نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
422
پسندها
11,249
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
  • #61
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
رمان تدریس عاشقانه
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
422
پسندها
11,249
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
  • #62
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
البته تدریس عاشقانه اونی که استاده، پسر عمه‌ی دختره‌ست.
 
امضا : Negar.Dayani

mahak1387

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #63
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
کسی این رمان نخونده خیلی وقته دارم دنبالش میگردم اونقدر که تقریبا نصف رمان هایی که خوندم و سه چهار بار دیدم ولی اینو پیدا نکردم
 

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
422
پسندها
11,249
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
  • #65
امضا : Negar.Dayani

mahak1387

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #66
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم

پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من الان ساعت گذاشته بودم …

اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم …

رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود

اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم …

یه مانتوی سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه مانتوی روشن بپوشه ….

حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت ….

یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین ..

لب هام به اندازه ی کافی سرخ بود …

عین میمون از نرده های پله سر خوردم رفتم طبقه ی پایین ..

مامان و بابا تو اشپزخونه بودن داشتند صبحونه میخوردند …

با صدای بلندی بهش سلام کردم که یه متر پریدن …

– اخه بابا جون مگه تو مرض داری این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #67
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
کی گفته من شیطونم؟
اسم پسره آرمان بود و دختره ساحل، که بعد از پنج سال ک میبینتش بچه‌ی خواهرش ک ب ساحل می‌گفت مامان، آرمان ک فکر می‌کنه با پرهام ک خواستگار ساحل بود ازدواج کرده، اما می‌فهمه پسر خواهرشه! «با اون مقدمه‌هاش :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: »
 
آخرین ویرایش
امضا : NEGIN BARZAN~

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #68
سلام
دنبال یه رمانی میگردم که اسم پسره سورن بود و ایرانی هم بود و یه دختره که فکر کنم اسمش آدریانا، خلاصه آدری پدرش ایرانی بود اما فارسی بلد نبود و آمریکا زندگی می‌کردن. سورن دکتر بود و دختره پرستار و سورن همش دوست پسرای آدری رو می‌پروند و هی برای هر کدومشون لقب می‌ذاشت، مثلا به یکیشون میگفت هویج، حالا خودمشم دوست دختر داشت، یکی از یکی زشت‌تر و مزخرف‌تر، اما از اولش آدری رو دوست داشت و روز تولد دختره، پدرش براش بلیت کشتی می‌گیره ک اونجا کنسرت و جشن بود ک سورن رو می‌بینه و پیشش میشینه. آها آدریانا هم با یه پسره دوست میشه که خودش یه زن داشت فکر کنم آنید، نمی‌دونم پسره خیلی مهربون بود و دختره کمکش می‌کنه زنش برگرده و یه دخترم داشت که ادریانا بهش می‌گفت تمساح یا دراکولا! سورن هم میخواد ازش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : NEGIN BARZAN~

mahak1387

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
30
امتیازها
33
  • #69
کی گفته من شیطونم؟
اسم پسره آرمان بود و دختره ساحل، که بعد از پنج سال ک میبینتش بچه‌ی خواهرش ک ب ساحل می‌گفت مامان، آرمان ک فکر می‌کنه با پرهام ک خواستگار ساحل بود ازدواج کرده، اما می‌فهمه پسر خواهرشه! «با اون مقدمه‌هاش :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: »
واااااایییییییییییی ممنون خود خودشه
 

آواز پر جبرئیل

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
10
امتیازها
0
  • #70
سلام
دنبال یک رمان با این موضوع که دو تا خواهر بودند، یکی از خواهر ها قبل از عروسی به نامزدش نامردی میکنه فکر کنم با نامزد خواهر دومی فرار میکنه.نامزد این خواهر اولیه هم با خواهر دوم ازدواج میکنه برای انتقام ، بعد از چند وقت خواهری که فرار کرده با شوهرش برمیگرده
اول داستان هم اگر اشتباه نکنم از فضای شرکت شروع میشه که خواهر دومئ میگه نامزد خواهرش ترسناکه
اگر کسی میدونه لطفا بگه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا