سلام دوستان
یه رمان هست یه دختر چادری همراه با مادربزرگش سرایدار یه باغ هستن یه پسر هست که به خاطر مرگ برادرش از دختر های محجبه بدش میاد به دختره گیر میده و اذیتش میکنه تا اینکه در نهایت عاشقش میشه و صیغه میکنن ولی با مرگ مادرش باز از دختره جدا میشه ، دختره هم با مرگ مادر بزرگش میره دنبال خانواده پدریش خوزستان ، اونجا پسر نامزد سابق پدرش میره خاستگاری تا انتقام بگیره ولی در نهایت پسره میفهمه دلیل مرگ برادرش چیز دیگه ای بوده و دنبال دختره تا خوزستان میره و آخرش با هم ازدواج میکنن
ممنون میشم کمک کنید