متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

L.s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
1
امتیازها
3
  • #971
یه رمانی بود دقیق یادم نیس ولی دختره از اون دختر سرکشا بود که هیچکس حریفش نبود یه بارم اتاقشو دراومد رنگ مشکی زد عین این خونه های ارواح یه طناب دارم وصل کرد بالا سقف اتاقش یه داداشم داشت این دختره هم عاشق داداش دوستش میشه بعد با یه دختری چادری دوست میشه میرن یه موسسه ای که داخلش موسیقی و چیزای هنری تدریس میشد دختره هم متحول میشه از این رو به اون رو میشه به داداش دوستش هم میگه دوستش داره ولی داداش دوستش میزنه زیر ذوقش دیگه هیچی دختره چادری میشه و همین حرفا دیگه
لطفا اگه کسی اسم رمان رو میدونه بگه خیلی دنبالشم
رمان یکبار نگاهم کن
 

L.s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
1
امتیازها
3
  • #972
سلام
یه رمانی بود اسم دختره یچیزی تو مایه های تینا بود تی تی صداش می‌کردن پسره فامیلش پارسا منش یا همچین چیزی بود
دختره بخاطر اینکه وضعیت مالیس خوب نبود برا آشپزی و کار خونه رفت خونه پسره کار کنه
پسره هم خیلی خیلی جوون ازدواج کرده و بچه دار شده بود بعد زنش سر زا رفته بود دخترش سیزده سالش بود اسمش بود پرند یه کاسکو هم داشت اسمش پسته بود
 

L.s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
1
امتیازها
3
  • #973
سلام چند وقت پیش یه رمانی خوندم که اسمش یادم نیست اگه میشه کمکم کنید
رمانه ۳تا شخصیت دختر داشت که اسم یکیشونو یادمه اونم نفس بود بعد اینا دانشگاه تران قبول شدن و فک کنم از شمال اومدن تهران یه خونه گرفتن
بعد وقتی برای خونشون خرید میکردن میرن داخل یه مغازه و با پسری به اسم امیر اشنا میشن امیر از یکی ازاون دخترا خوشش میادو بهش پیشنهاد میده تو مطبش کار کنه و خلاصه
شخصیت نفسم که اونجور که یادم میاد عاشق یکی از استاداش میشه که فک کنم اسم استادش هم ساترا بود و بعد از خواستگاری به طور ناخواسته تو یه مهمونی نوشیدنی میخورن و دوست میشن نفس بعد چند وقت باردار میشه ومجبور میشن زودتر ازدواج کنن
اسم بقیه شخصیتاش یادم نمیاد لطفا کمکم کنید دیوونه شدم ولی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

L.s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
1
امتیازها
3
  • #974
سلام به همه
چند وقت پیش یک رمان خوندم درمورد یه دختره که اسمش خاطره بود و بیماری صرع داره اسم مامانش خورشیده و جلد اول درمورد اشنایی مامانش با باباشه و جلد دوم داستان خودشه و پسره که دکتر مغز و اعصابه و فکر کنم اسمش شهابه. اینا باهم اشنا میشنو کلی اتفاق میفته براشون..........
کسی اسمشو میدونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جلد اول غروب خورشید
جلد دوم دلتنگ
 

L.s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
1
امتیازها
3
  • #975
یه رمان چند سال پیش خوندم الان اسمش یادم رفته
پسره ادم معروفیه زن اولش میمیره یه بچه داره ازش
پسره دوباره ازدواج میکنه وقتی دخترش میمیره اون زن دومشو مقصر میدونه میخواد طلاقش بده اگه اسمشو میدونید لطفا بگید
یک بغل تنهایی آتریسا و برسام اسم زن لوله هم نهال بود بچه هم نیلی
 

Samin1210

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
  • #976
سلام یه رمان خونده بودم ولی اسم شخصیتاش یادم نیست.... داستان درمورد دختری بود که مدتی بود از دوستش خبر نداشت(انگاری فکر میکرد مرده) و با خانواده دوستش در ارتباط بود. یروز بهش خبر میدن که پسرعموی دوستش که پلیسه قراره از خارج بیاد.... پسره میاد و سعی میکنه به دختره نزدیک بشه اتفاقاتی میوفته و اخر داستان معلوم میشه که پسر همون دوست دختره بوده و عاشق دختر شده بود و این مدت هم که غیبش زده بود رفته بود برا عمل تغییر جنسیت
لطفا اگه اسمش رو میدونید بگید ممنون
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
66
امتیازها
103
  • #977
سلام
یه رمانی بود اسم دختره یچیزی تو مایه های تینا بود تی تی صداش می‌کردن پسره فامیلش پارسا منش یا همچین چیزی بود
دختره بخاطر اینکه وضعیت مالیس خوب نبود برا آشپزی و کار خونه رفت خونه پسره کار کنه
پسره هم خیلی خیلی جوون ازدواج کرده و بچه دار شده بود بعد زنش سر زا رفته بود دخترش سیزده سالش بود اسمش بود پرند یه کاسکو هم داشت اسمش پسته بود
رمان پدر خوب
 

توت فرنگی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #978
سلام دوستان اسم رمانی رو میخوام که موضوعش پلیسی و عاشقانه هست و دختره با مرد همسایشون که زنش رو طلاق داده به دزدی میره و می خواستن که ماشین یه نفر رو بدزدن که اون فرد پلیس هست و از دختره می خواد که تو یه پرونده بهش کمک کنه
 

قاصدک بانو

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
0
  • #979
سلام دوستان یه رمانی هست مدتها ذهنمو مشغول کرده راجع به دختر یه سرایدار بود که با پسر یکی از افراد ساختمون رابطه داشت بعد تو مدرسه یا یه همچین جایی یه دختر از پله هول داده بود و دختر‌که باردار بود فکر کنم خواهر پسر بود مرده بود این دختره هم‌یواشکی محرم‌پسر‌شده بود و تو زندان زایمان کرده بود وفتی از زندان آزاد میشه پسر جای زخم‌سزارین‌را میبینه میفهمه....
بیشتر ازاین‌چیزی یادم‌نیست ولی بدجور‌فکرم‌مشغوله......
؟؟؟؟؟؟
 

iimoonii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #980
باسلام من دنبال یه رمانی هستم با این موضوع که دختره مامانش توی کارخونه شکلات سازی کار می‌کنه و بعد با مدیر کارخونه ازدواج می‌کنه این مدیره یه برادر ناتنی داره که آدم سردو جدی هستش و این دختره کم کم عاشقش میشه و پسره خیلی وقته که دوستش داره و بعد باهاش ازدواج میکنه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا