متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Shadiiii72

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
0
  • #991
سلام دوستان ، اسم شخصیت ها یادم نیست ، دختری که از خانواده اش ترد شده و حتی زندان رفته و بعد زندان مجبور میشه توسط فردی سر راه پسری قرار بگیره که بازیگره و با اون پسر به خونه اش میره و زندگی میکنه تا بتونه به چیزی که میخواد برسه و این بین عاشق میشن خیلی دنبالشممم
 

F.N

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #992
سلام دوستان .یه رمان بود دختر ه با یه سعید نامی که پلیس بود ازدواج میکنه ولی پسر کشته میشه و دختر خدمتکار خونه یه پسر به اسم شاهین (کامل مطمئن نیستم)میشه .که بعد یه مدتی پسر به خاطر ضربه که به سرش میخوره فکر میکنه اون دختر،دوست دختر قبلیش.و با زور ازدواج می‌کنند و دختره حامله میشه و وقتی یادش میاد دختر را ول میکنه بعد دوباره میان کنار هم با هم خوب میشن ..
 

الهام.س

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,720
پسندها
5,011
امتیازها
25,673
مدال‌ها
14

Shadiiii72

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
0
  • #994
سلااااام ، خیلی وقته دنبال این رمان میگرددددم خیلی قشنگ بود ولی اسمش یادم نیست ،،، دختره از زندان ازاد میشه و توسط فردی وارد خونه یک بازیگر میشه تا چیزی رو که میخواد از تو خونش برداره ، تو مدتی که دختره با پسره زندگی میکنه اتفاق هایی میفته و عاشق هم میشن
 

Shadiiii72

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
0
  • #995
سلااااام ، خیلی وقته دنبال این رمان میگرددددم خیلی قشنگ بود ولی اسمش یادم نیست ،،، دختره از زندان ازاد میشه و توسط فردی وارد خونه یک بازیگر میشه تا چیزی رو که میخواد از تو خونش برداره ، تو مدتی که دختره با پسره زندگی میکنه اتفاق هایی میفته و عاشق هم میشن
لطفااا دوستاان
 

binam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #996
سلام روزتون بخیر،من دنبال یه رمانی هستم که اسمش رو فراموش کردم ،داستان ازین قرار بود که دختر داستان عاشق یه پسریه ،و پدر دختر میخواد اونو به پسر دوستش بده ولی دختر راضی نیست و با دوست پسرش فرار میکنه ،پدر دختره پسره روپیدا میکنه و کتکش میزنن و یجایی زندونی میکنن پسر دوست پدره هم دختره رو پیدا میکنه و میدزده میبره و بعدا مشخص میشه که یه خونه داره و اون دختر رو تبدیل به ادم بد میکنه
ممنون میشم اگه اسم این داستان رو برام پیدا کنید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Barani

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #997
سلام دوستان من دنبال دوتا رمان میگردم اولیش درباره دختر و پسری هست که عاشق هم هستن ونامزد یا عقدن درست یادم نیست بعد دختره توی خونه منتظر هست تا پسره از ماموریت کاری برگرده ولی پسره وقتی برمیگرده بهش میگه که باید نامزدی رو بهم بزنن و دیگه نمیخوادش و این بخاطر خواهر ناتنی دختره هستش که عاشق پسره هست و از پسره با ترفند چندتا عکس میگیره و مجبورش میکنه که نامزدی رو بهم بزنه و دختر اصلی داستان هم توی شرکت پسره مشغول به کار بوده و کارش رو دونجا ادامه میده و‌آخر رمان هم بهم برمیگردن دومی هم درباره دختری هستش که با پدر و نامادریش زندگی میکنه و پدرش فوت میکنه و دختر هم قدرت تکلمش رو برای مدتی از دست میده و بعد از این جریام عاشق پسری میشه که اگر اشتباه نکنم پسره تئاتر بازی میکنه و باهم ازدواج...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Fatimoghadam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
16
پسندها
12
امتیازها
40
  • #998
سلام روز بخیر

یه خانواده بودن که یه عمو بزرگی داشتن که خیلی پولدار بود بعد اون یه نوه پسر داشت‌.
این خانواده کلا دوتا دختر داشتن که میخواستن یکی از دختراشون با این پسره ازدواج کنه که از قضا اون دختره خیلی خوشگل تر از خواهرش بود
تو مهمونی هم همش پسره با همون دختره بود همه فکر میکردن پسره عاشق اون دخترست
بعدش اقابزرگ دستور میده که پسره باید با خواهر کوچیکه ازدواج کنه تا ارثیه بهشون برسه خلاصه خانواد دختره تصمیم میگیرن که پسره و دختره صوری ازدواج کنن که بعد گرفتن ارثیه از هم جدا بشن و پسره با اون خواهر خوشگله ازدواج کنه.
دختر باردار میشه بعدش اقابزرگ فوت میکنه بچه دختره سقط میشه سر یه قضیه ای و جدا میشه از پسره...
اخرشم مشخص میشه پسره از اول این دختره رو میخواسته خودش به اقابزرگ گعته که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Paria.nj

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #999
سلام یه رمانی بود که دختره برای درس خوندن میره خارج و بعد خبر میدن باباش ورشکست شده و اونم برای اینکه بتونه هزینه هاشو بده کار میکنه و ...
 

SkhMahsa

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
58
امتیازها
90
مدال‌ها
2
  • #1,000
سلام روز بخیر

یه خانواده بودن که یه عمو بزرگی داشتن که خیلی پولدار بود بعد اون یه نوه پسر داشت‌.
این خانواده کلا دوتا دختر داشتن که میخواستن یکی از دختراشون با این پسره ازدواج کنه که از قضا اون دختره خیلی خوشگل تر از خواهرش بود
تو مهمونی هم همش پسره با همون دختره بود همه فکر میکردن پسره عاشق اون دخترست
بعدش اقابزرگ دستور میده که پسره باید با خواهر کوچیکه ازدواج کنه تا ارثیه بهشون برسه خلاصه خانواد دختره تصمیم میگیرن که پسره و دختره صوری ازدواج کنن که بعد گرفتن ارثیه از هم جدا بشن و پسره با اون خواهر خوشگله ازدواج کنه.
دختر باردار میشه بعدش اقابزرگ فوت میکنه بچه دختره سقط میشه سر یه قضیه ای و جدا میشه از پسره...
اخرشم مشخص میشه پسره از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا