مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Fatemelawyer

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/5/21
ارسالی‌ها
9
پسندها
21
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #231
سلام دوستان

من چندسالی هست دنبال رمانی میگردم که داستانش تا حدودی یادمه

داستان درمورد دختریه که تو یه خانواده مذهبی و پر جمعیت بزرگ شده ، و خیلی محدوده ،یه روز پدرش میره مسافرت اینم با کلی التماس و خواهش مادرشو راضی میکنه که بره تولد دوستش ، وقتی میره میبینه خیلی جای ناجوریه پشیمون میشه داشته برمیگشته یه پسره از تو مهمونی میفته دنبالش تو راه یه پسر دیگه نجاتش میده ، بعدا دخترا ، اگه اشتباه نکنم تو یه مسافرتی که خانوادگی رفتن پسررو میبینه ، همونی که نجاتش داده رو ، و برای اینکه جلوی باباش یوقت حرفی نزنه به پسره تهمت میزنه که این مزاحمم شده و شر درست میکنه
تا همینجا یادمه ، لطفا اگه اسمشو میدونید ، بگید خیلی وقته دنبالشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

«Shiny»

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #232
یه رمان هست که دختره پدرش میمیره و شرکت معماری داشته قبل مرگش پروژه یه هتلی رو گرفته بوده دختره برا تکمیل پروژه میره. هتل مال دوتا برادر بوده برادر بزرگه که خیلی ضد زن بوده از دختره خوشش میاد سر یه سوتفاهمی دختره رو اذیت میکنه کسی میدونه اسم رمان چیه؟؟
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/10/20
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,368
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
19
سطح
33
 
  • #233
سلام، اسم یه رمان رو میخواستم.
درباره‌ی یه دختره‌ست که وکیله و یه پسره فکر کنم به اسم علیرضا رو دوست داشت و دختره تقریبا فقیر بود و پسره براش همه چیز می‌خرید و با پاپوش دوستش، از هم جدا میشن. بعد یه پرونده میاد توی دستش که دختره میگه باید وکیل اونی که خلافکار بوده رو گروگان بگیرن. بعد با دوستش میره جلوی در خونش، خودشو میندازه روی زمین که مثلا حالش بد شده و پسره میبرتش توی خونش، پسره هم چشماش طوسی بود. خلاصه دختره یواشکی دستمال رو میگیره جلوی دهن پسره و می‌دزدتش و می‌برتش تو یه باغ و حبسش می‌کنه. وقتی پسره بهوش میاد، هی میگه بذار برم و اینا ولی نمیذاره و دختره هم می‌فهمه ای دل غافل، اونی که خلافکار بوده، خودش نبود و داداشش بوده و اعدام هم میشه. پسره رو ولش می‌کنه، ولی نمیدونم چه اتفاقی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Noora_Gh

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
5/9/20
ارسالی‌ها
107
پسندها
682
امتیازها
3,933
مدال‌ها
6
سن
16
سطح
7
 
  • #234
خداییش یکی بگه اون فرهادی که زنش مرد بعد با معلم دخترش ازدواج کرد تو کدوم رمان بود
الان غریبه ی آشنا نوشته ی خانوم مهریزی مقدم، زنش میمیره از معلم دخترش خوشش میاد ولی معلمه همون زنشه!
اسم پسره ایلیا دختره لیلاس...
 
امضا : Noora_Gh
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mahak1387

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/21
ارسالی‌ها
9
پسندها
28
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #235
سلام یه رمانی بود دختره مادرش مرده بعد پدرش میره با یه زنه ادواج میکنه که یه دختر هم دارن اون زنه و دخترش خیلی دختره اذیت میکنن دختره هم از پدرش بدش میاد تا اینکه میخوان بزور اینو شوهر بدن ولی مادربزرگش میفهمه یه ازدواج بین این و پسر عموش راه میندازه تا بعد چند وقت دختره از اونجا بره دختره یه برادرم داره و عمو و زنعموشو خیلی دوست داره و تنها کسایی که از ازدواج خبر دارن دختره و پسر عموش و داداششو مادربزگشن
 

mahak1387

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/21
ارسالی‌ها
9
پسندها
28
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #236
سلام یه رمانی بود دختره مادرش مرده بعد پدرش میره با یه زنه ادواج میکنه که یه دختر هم دارن اون زنه و دخترش خیلی دختره اذیت میکنن دختره هم از پدرش بدش میاد تا اینکه میخوان بزور اینو شوهر بدن ولی مادربزرگش میفهمه یه ازدواج بین این و پسر عموش راه میندازه تا بعد چند وقت دختره از اونجا بره دختره یه برادرم داره و عمو و زنعموشو خیلی دوست داره و تنها کسایی که از ازدواج خبر دارن دختره و پسر عموش و داداششو مادربزگشن
یادمه بعد از ازدواجشونم پسره میشه استاد دانشگاهش بعد ازشون میپرسن چرا فامیلیشون یکیه پسره میگه تشابه دختره هم حرص میخوره
 

Eren

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/6/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #237
سلام یه رمان بود
دو فصل هم بود
یه دختره بداخلاق و مغرور با پدرش زندگی میکرد..پدرش خیلی جوون بود این نمیدونم داستان چی بود که عاشق پدرش شد...میره براش طلسم بگیره..اونجا که میره دوتا پسر رو میبینه و البرز/الوند(نمیدونم)با یکی دیگ که اسمشو یه چیز دیگه میگفت...ولی درواقعا علی اصغر بود و پسره یه ادم مذهبی!
بعدها بدلایلی این میره خونه ی اونا و معلم دینیش روهم میبینه و و و و ...
باباعه اخرش میمیره تو فصل دومشم با علی اصغر ازدواج کرده و اخرشم خودش میمیره:|حالا درحالی که فردا امتحان نهایی فارسی دارم یادم افتاده که اسم این کوفت چی بود...ممنون میشم♥️
 

mahak1387

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/4/21
ارسالی‌ها
9
پسندها
28
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #238
سلام یه رمانی بود دختره مادرش مرده بعد پدرش میره با یه زنه ادواج میکنه که یه دختر هم دارن اون زنه و دخترش خیلی دختره اذیت میکنن دختره هم از پدرش بدش میاد تا اینکه میخوان بزور اینو شوهر بدن ولی مادربزرگش میفهمه یه ازدواج بین این و پسر عموش راه میندازه تا بعد چند وقت دختره از اونجا بره دختره یه برادرم داره و عمو و زنعموشو خیلی دوست داره و تنها کسایی که از ازدواج خبر دارن دختره و پسر عموش و داداششو مادربزگشن
کسی اسم این رمان و نمیدونه
اگه میدونید بگید خیلی وقته دنبالشم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Sokot.memar

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/4/21
ارسالی‌ها
3
پسندها
8
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #239
درود
خواهش میکنم بگین که خوندیم این کتاب و...
یه رمان بود که یه دختری که عاشق برادرش بود دختره دبیرستانی بود.یه ماشین می‌خواسته بزنه بهش که برادر خودشو میندازه جلو ماشین و می‌ره کما..قلبشو میدم به یه دکتر.دختر برای اینکه صدای قبل برادرش و گوش کنه عقد دکتر میشه....
 

Sokot.memar

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/4/21
ارسالی‌ها
3
پسندها
8
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #240
یه رمان دیگه
دختر خارج یه شیرینی فروشی دارن
پدر و مادرش هر دو رهاش کردن
تا عموش پیداش می‌کنه و میخواد که برگرده ایران پیششون.بابا بزرگش میخواد براش مغازه باز کنه تو تهران
دختر عاشق دوست عموش میشه
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
6
بازدیدها
58
عقب
بالا