مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

rozalyn

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/5/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,551
سلام بنده دنبال یه رمان میگردم که فقط یه خلاصه ازش یادم مونده ،درباره یه خانوم بود که توی یه کارخونه کار میکرد، صاحب کارخونه هواشو داشت ولی پسر اون صاحب کارخونه ازش خوشش نمیومد و قضاوتش می‌کرد، دختره هم چادری و با ایمان بود و آخرش اون دوتا باهم ازدواج کردن ،متاسفانه نه اسم رمان و نه شخصیت هارو یادم نمیاد و دلم میخواد دوباره بخونمش
آبرویم را پس بده ؟
 

گیلاس بهاری

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/5/25
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,552
دنبال يه رمان هستم كه دختره با مادرش خارج زندگى ميكنن و قبل مرگ مادرش بهش ميگه که دختره برگرده ایران و پدر و دوتا برادراش رو توى ايران پیدا كنه كه شركت داروسازی دارن و بعد از مرگ پدرش که اتفاقی نبوده
يكى از برادراش اون رو اذيت ميكنه كه از خونه فرار كنه و دختره ميره يه شهر ديگه پرستار یه مرد مسن توی يه خونه ميشه كه بعدا ميفهمن خونه عموش بوده و همه اينا نقشه برادرش و پسرعموش بود که از خواهرش مواظبت كنه
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

icymoon

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/5/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,553
دنبال یه رمان هم چند‌سال پیش خوندم دختره کارمند شرکت پسره بوده بعد برای پرستازی از مادرش میره و به خانوادش هم چیزی نمیگه
 

icymoon

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/5/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,554

rozalyn

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/5/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,555
سلام یک رمان بود دختره دانشجوی رشته فیزیک بود و بعد بورسیه می شود آلمان در آنجا برای تکمیل دوره از طرف دانشگاه به آمریکا می ررود از او می خواهند در همان جا بماند قبول نمی کند به ایران می آید یادم نیست خانواده اش چی شده بودند فقط یادم قبل از رفتن خانه و یک زن که در خانه بود به او بی بی می گفت...
اسم دختره پارلا نبود؟؟؟؟؟
 

Shj.arezo

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/6/25
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,556
یه رمانی بود دختره از خانواده ی ساده فکر کنمم تک دختر بود دانشگاه تهران قبول میشه دیر میاد خوابگاه گیرش نمیاد با پدرش میرن به یک املاکی که دو پسر جوان اونجا بودن اونا میبرنش خوابگاه خودگردان بعد دختر روز اول دانشگاه میبینه اونا همکلاسی هاش هستن
اسمش چی بود؟
 

arazm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,557
اول رمان به این صورت شروع میشد که دختر که چادری هم بود توی خیابون داشت میرفت خواستگار قبلیش که دختره بهش جواب منفی داده بود دوتا ادم اجیر کرده بود که روی صورت دختر اسید بپاشن
لحظه اسید پاشی پسره از راه میرسه و نجانش میده نمیزاره اسید روی دختر بریزه
یه حاجی بود که هم پسر و هم دختر رو میشناخت به پسر گفت صوری دختره رو عقد کنه تا اون خواستگار دست از سر دختره برداره
بعد که عقد میکنن پسره عاشقش میشه کم کمتوی خونه پدر پسره زندگی میکردن و خانواده پسره دختره رو خیلی دوست داشتن
 

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,114
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • مدیر
  • #2,558
سلام اسم این رمان رو میخواستم
یه دختره پدرش مرده بود ولی مادرش زنده بود
با یه پسر به اسم امیر ازدواج کرده بود و یه بچه داشتن اما انگار پسره خلافکار بود که دختره طلاق گرفته پسره هم برای اینکه برگردع نمیزاشت بچشو ببینه و میخواست با یه دختر با فامیلی مختاری ازدواج کنه تا دختره برگرده و یادمع یه سگ گنده هم داشت
ممنون میشم اسم رمان رو بگید
سلام عزیزم
اسم رمان "رخنه" هستش از نگار رازقندی
 

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,114
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • مدیر
  • #2,559
سلام عزیزان، دنبال یه رمانی بودم که تنها چیزی که یادم میاد اینکه، دختره تو خانواده سختگیری بوده و فکرکنم دوستش اونرو مجبور میکنه که برن پیش یه پسره که مدل انتخاب میکنه. دختره مجبور میشه بره تو دفتره پسره و اونجا پسره بهش میگه چون باید همه چی رو مطمئن بشم لباستو دربیار دختره هم در میاره. بعداز اونجا اومدن بیرون دختره رفت لباس ست خرید و بعدش رو زیاد یادم نمیاد. و فکرکنم بعدا با همون پسره ازدواج میکنه و پسره هم نمیزاره کسی اون دختره رو بدون لباس ببینه
سلام
اسم رمان "ردلاین" از خانم هانی زند
 

"Taraneh"

مدیر آزمایشی ادبیات
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/3/21
ارسالی‌ها
1,697
پسندها
13,114
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
سطح
20
 
  • مدیر
  • #2,560
سلام دنبال یه رمانیم ک قبلا خوندمش و یه دختری بود که فرزند برادرش رو بزرگ می‌کرد و بهش گفته بود مادرشه اسم دختره یادم نمیاد ولی شیرینی پز بود دختره و رفته بود مستاجره خونه ی یه پیرزن مهربون شده بود و با پسره پیر زنه ک بازم اسمشو نمیدونم ازدواج کرده بود
سلام
اسم رمان "تب تند پیراهنت" از زهرا گوبانی
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا