- ارسالیها
- 1,123
- پسندها
- 19,378
- امتیازها
- 41,073
- مدالها
- 24
- نویسنده موضوع
- #11
(فصل دوم: نقاب شکسته)
کلافه شده بود، خودنویسش را بین انگشتانش می چرخاند و با ریتمی عصبی، تکانش می داد. چشمانش فقط دهانی را می دید که بی وقفه تکان می خورد و حرف می زد و حرف می زد. غبغب گوشتی صاحب دهان، برایش تداعی گر کیسه ی منقار پلیکان بود و داشت با خودش فکر می کرد که اگر درون آن غبغب را پر از غذا کنند، چیزی معلوم خواهد شد یا مانند کیسه ی پلیکان، هیچ چیزی دیده نمی شد؟
در همین افکار بود و هم چنان به دهان جنبده ی آقای کالوین خیره نگاه می کرد که باز شدن در دفتر، باعث شد که رشته ی افکار جیمز از هم پاره شود و از آن حال و هوا رهایی یابد. آقای کالوین هم به طرف عقب نگاه کرد تا شخص وارد شده به دفتر را ببیند و هر دو بوکر را دیدند که با اخم غلیظی، در حالی که کتش را روی شانه اش انداخته بود...
کلافه شده بود، خودنویسش را بین انگشتانش می چرخاند و با ریتمی عصبی، تکانش می داد. چشمانش فقط دهانی را می دید که بی وقفه تکان می خورد و حرف می زد و حرف می زد. غبغب گوشتی صاحب دهان، برایش تداعی گر کیسه ی منقار پلیکان بود و داشت با خودش فکر می کرد که اگر درون آن غبغب را پر از غذا کنند، چیزی معلوم خواهد شد یا مانند کیسه ی پلیکان، هیچ چیزی دیده نمی شد؟
در همین افکار بود و هم چنان به دهان جنبده ی آقای کالوین خیره نگاه می کرد که باز شدن در دفتر، باعث شد که رشته ی افکار جیمز از هم پاره شود و از آن حال و هوا رهایی یابد. آقای کالوین هم به طرف عقب نگاه کرد تا شخص وارد شده به دفتر را ببیند و هر دو بوکر را دیدند که با اخم غلیظی، در حالی که کتش را روی شانه اش انداخته بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش