- ارسالیها
- 94
- پسندها
- 740
- امتیازها
- 3,713
- مدالها
- 6
- نویسنده موضوع
- #21
داخل ماشین نشسته بودم و صدای موزیک در فضای ماشین میپیچید، گوشیام که زنگ خورد حواسم از آهنگ پرت شد، آن را از روی داشبورد چنگ زدم و با دیدن شمارهی مطب بیدرنگ پاسخ دادم.
_ بله؟
_ سلام آقای دکتر! زنگ زدم بگم امروز ساعت دوازده با خانم مرادی ملاقات دارین، بعد از ایشون هم ساعت دو با آقای صدر قرار دارین!
دست چپم را از روی فرمان برداشتم و بالا آوردم، نگاهی به صفحهی تیرهی ساعتم انداختم و با حساب کتاب و کوچکی گفتم:
_ یه زنگ به خانوم مرادی بزن و قرار رو برای یه ساعت دیرتر تنظیم کن، از طرف منم کلی عذرخواهی کن و بگو دکتر خیلی شرمنده شد اما یه کاری پیش اومده و یه ساعت دیرتر میرسه مطب.
_ بله آقای دکتر، بقیه قرارا بمونه؟
نگاهم نشست روی پریناز که از در بیرون آمد و خرامان و پر از ناز به سمت...
_ بله؟
_ سلام آقای دکتر! زنگ زدم بگم امروز ساعت دوازده با خانم مرادی ملاقات دارین، بعد از ایشون هم ساعت دو با آقای صدر قرار دارین!
دست چپم را از روی فرمان برداشتم و بالا آوردم، نگاهی به صفحهی تیرهی ساعتم انداختم و با حساب کتاب و کوچکی گفتم:
_ یه زنگ به خانوم مرادی بزن و قرار رو برای یه ساعت دیرتر تنظیم کن، از طرف منم کلی عذرخواهی کن و بگو دکتر خیلی شرمنده شد اما یه کاری پیش اومده و یه ساعت دیرتر میرسه مطب.
_ بله آقای دکتر، بقیه قرارا بمونه؟
نگاهم نشست روی پریناز که از در بیرون آمد و خرامان و پر از ناز به سمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.