• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان آرام من | زهرا ابراهیم زاده نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

Zahraebrahimzade

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/2/21
ارسالی‌ها
61
پسندها
575
امتیازها
2,623
مدال‌ها
5
سن
27
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
- رادمهر؟
سر بالا آوردم و به آرمانی نگاه کردم که چشم‎‌هایش پر و خالی می‎‌شد! دروغ نبود بگویم از راه بیمارستان تا به اینجا مرد و زنده شد...
نگران مهرنوش بود، نه از جنس نگرانی من! نگرانی‎‌ای از جنس دوست داشتن و من هیچ وقت اشتباه نمی‎‌کردم!
- پاشو برو دست‎‎‌هاتو بشور.
بی توجه به حرفش، دستم را روی زانویم گذاشتم و انگشتانم را لای موهایم فرو بردم، نگاه به زمین سفید بیمارستان دوختم و با پلک نصفه نیمه‌ای قطرات اشکم روی زمین ریخت.
- آرمان اگه مهرنوش چیزیش بشه من میمیرم. اون خواهرم نیست، جونمه و حالا جون من پشت این درای اتاق عمل داره با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنه.
صندلی تکان خورد و کنارم نشست، دستش که روی شانه‎‌ام نشست چشم‌‎ بستم و از ته دل عا کردم خواهرم را برای من نگه دارد.
- انقدر منفی بافی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Zahraebrahimzade

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا