- نویسنده موضوع
- #71
- فکر میکنی پناه الان داره تو زندگی نباتی سر میکنه؟ نه! اون از وقتی به دنیا اومده توی یه زندگی نباتیه مهرو! فکر میکنی اگه به این وضع ادامه بدی فردا که بزرگ شد بچهی نرمالی میشه؟ نمیشه! هیچ بچهای بعد این اتفاقات تو بزرگسالیش نرمال نمیمونه، اونم میشه یکی مثل هزارتا آدم که با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنن.
مهرو نگاه خیسش را به من دوخت و با غصه گفت:
- میشه مگه نه؟!
سرم را بالا و پایین تکان دادم و حرف آرمان را تایید کردم، آرمان خودش را کمی جلو کشید و با نفس عمیقی گفت:
- به جان تو مهرو؛ که قد خواهری که از دستش دادم دوستت دارم قسم میخورم اگه میدونستم سینا یک درصد آدم درست بشویی بود هیچ وقت ازت نمیخواستم طلاق بگیری، اما ما اون روز که رفتیم شرکت برا مجاب کردنش اون با یه زن...
مهرو نگاه خیسش را به من دوخت و با غصه گفت:
- میشه مگه نه؟!
سرم را بالا و پایین تکان دادم و حرف آرمان را تایید کردم، آرمان خودش را کمی جلو کشید و با نفس عمیقی گفت:
- به جان تو مهرو؛ که قد خواهری که از دستش دادم دوستت دارم قسم میخورم اگه میدونستم سینا یک درصد آدم درست بشویی بود هیچ وقت ازت نمیخواستم طلاق بگیری، اما ما اون روز که رفتیم شرکت برا مجاب کردنش اون با یه زن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر