مجموعه اشعار سیراب | ainaz8360 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع AINAZ.R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 14
  • بازدیدها 329
  • کاربران تگ شده هیچ

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,054
پسندها
15,323
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
با دیدنت دل من کز جهان سیر است
به یک نظاره روی تو آرزومند است
خیال روی تو در آرزوی دیدار است
وصال روی تو امیدهای خرسند است
چو آفتاب رخت جلوه می کند هر روز
به نیم شب سر زلف تو ، تا که دربند است
لب تو، کاسه تریاق و بوسه‌ات شکر است
رخ تو ، آینهٔ مهر و بوسه‌ات سوگند است
جمال خود را در آینه به ما بنمای
که عاشقان را غیر از جمال تو مانند است
از آنکه از همه سو با تو یک نفس مانده است
جهان ز تابش مهر تو نیم ذره نژند است
بیا، که بی تو دل ناتوان من در تو
چنان خوش است که بر برگ گل گلاب اندود
اگر چه در طلبت هر نفس می‌بازم
ولیک راه طلب بر دلم نمی‌افکند
دلم ز شوق رخت چون چنان بسوخت که م
ز تاب آتش دل بر فلک همی نغنود
ز عکس روی تو می شد به روز روز مرا
شب سیاه جهان بر دلم جهان می‌سود
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,054
پسندها
15,323
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #12
با دیدنت دل من کز جهان سیر است
به یک دیدن دلت از دست صبرم صبر و توان کرد
ز مهر روی تو تا ذره ایست بر دل من
هزار شور و شر چرخ از زمین و از زمان کرد
به زیر پای تو دل هم چنان رود که کسی
به دستبوس تو دستی به سوی بوستان کرد
ز دست عشق تو در پای جان من در راه
هزار ناوک زهر آب داده چون پیکان کرد
مگر که در غم عشقت مرا به جان خطرست
که هر شبی ز غمت ناله‌های زار و فغان کرد
بدان رسید که بر درگه تو ناله کنم
هر آنچه بر من مسکین رسید تا بتوان کرد
به بوی زلف تو تا جان دهم به باد صبا
نسیم زلف تو جان را به بوی جانان کرد
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,054
پسندها
15,323
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #13
با دیدنت دل من کز جهان سیر است
وگر سیری ز چشمم در جهان کی دیده‌ام گویی
خیال سرو بالایت به چشم اهل دل ماند
که بالایت به سرو بوستان کی دیده‌ام گویی
به یاد آن لب رنگین به هر جایی که می بینم
گلابی بر ورق یاقوت و ترکی دیده‌ام گویی
ز شوق لعل میگونت همه شب تا سحر جامی
ز خون چشم جامش در کنار می‌چکیده
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,054
پسندها
15,323
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #14
با دیدنت دل من کز جهان سیر است و جان
چون تو رفتی با من این غم را کجا پنهان بود
از همه پنهان چو می سوزم، کجا پیدا شود
آنکه شبها با سگ کوی تو همدم زان بود
گرچه پیماید فلک پیما بسی در هر قدم
در ره عشق تو بس سرگشته‌تر زان سان بود
در جهان گر عاشق روی تو باشد باک نیست
زانکه‌گر خورشید باشد در همه دوران بود
گر به جان خواهی که باشی پادشاه هر دو کون
بر سریر سروری خورشید را سلطان بود
ور چو خواجو عاشق روی تو باشد باک نیست
هر که جان دارد فدای روی تو جانان بود
 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

مدیر آزمایشی اخبار
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
3,054
پسندها
15,323
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
20
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
با دیدنت دل من کز جهان سیر است و بس
دل ز من بردی و گفتی نی به جان هم می‌رسم
هر دم از جور تو می نالم که در عالم نماند
آه ازین غم کو به فریاد و فغان هم می‌رسم
چون ز دردت هر شبی صد گونه فریاد و فغان
می‌کنم اکنون که آخر بر زبان هم می‌رسم
از تو دل بردی و جان هم در پی صد رنج و غم
بر چنین دردی چگونه راحت جان می‌رسم
گرچه هستم خاک پایت گرچه هستم ناتوان
تا مگر بر آستانت از دو چندان می‌رسم
گرچه هستم ناتوان در پای اسب تو حسین
بر سر افتاده چو نعلینت از آن هم می‌رسم
 
امضا : AINAZ.R

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا