- ارسالیها
- 1,575
- پسندها
- 19,562
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 31
- نویسنده موضوع
- #161
- خوب میشه دخترکم؟
- تنهاش نمیذاریم تا خوب بشه.
***
سور و سات سفر به سرعت جمع و جور شد و زلفا و حامی راهی بوشهر شدند!
تپش تند آفتاب و شرجی برخاسته از دریا حال زلفا را بهتر میکرد. انگار نور تند خورشید مرهم بود بر زخم تازه دلش.
- زلفا حالت بد میشه از صبح که رسیدیم یه بند نشستی دم ساحل!
زلفا، موهای پریشانش را از صورتش کنار زد و نجوا کرد:
- انگار دریا حرف داره باهام حامی...نمیخوام بیام....
هنوز به نقطه پایان حرفهایش نرسیده بود؛ که خون دماغ شد و سردرد شدیدی گریبانش را گرفت درد آنقدر تیز و تند بود که زلفا چشم بست و در حالی که شقیقههایش را میفشرد؛ از درد نالید.
حامی که توقع حال بد زلفا را داشت، در حالیکه دستمالی را به دستش داده بود؛ زیر بازویش را گرفت و او را به سمت...
- تنهاش نمیذاریم تا خوب بشه.
***
سور و سات سفر به سرعت جمع و جور شد و زلفا و حامی راهی بوشهر شدند!
تپش تند آفتاب و شرجی برخاسته از دریا حال زلفا را بهتر میکرد. انگار نور تند خورشید مرهم بود بر زخم تازه دلش.
- زلفا حالت بد میشه از صبح که رسیدیم یه بند نشستی دم ساحل!
زلفا، موهای پریشانش را از صورتش کنار زد و نجوا کرد:
- انگار دریا حرف داره باهام حامی...نمیخوام بیام....
هنوز به نقطه پایان حرفهایش نرسیده بود؛ که خون دماغ شد و سردرد شدیدی گریبانش را گرفت درد آنقدر تیز و تند بود که زلفا چشم بست و در حالی که شقیقههایش را میفشرد؛ از درد نالید.
حامی که توقع حال بد زلفا را داشت، در حالیکه دستمالی را به دستش داده بود؛ زیر بازویش را گرفت و او را به سمت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر