- تاریخ ثبتنام
- 29/1/20
- ارسالیها
- 3,947
- پسندها
- 41,862
- امتیازها
- 71,671
- مدالها
- 36
مثال بود!ولی بدون کشتن شخصی هم میتونه پندآموز باشه.
با توجه به اینکه بهنظر خسته میرسید، بنده شروع میکنم.
هر شخصی در ابتدای حضورش در یک عرصه، مشکلاتی مثل آشنا نبودن با اصول و قواعد یا حتی عدم داشتن مخاطب به دلیل گمنام بودنش رو داره.
در امر نویسندگی، شایعترین حالت آشنا نبودن با قواعد، کلیشه نویسیه که به نظرم اصلا نیازی به آوردن مثال نداره.
اکثر مواقع، کلیشه نویسی به این دلیل اتفاق میوفته که نویسنده تجربهی زیادی در خوندن و آشنایی با فضای اینترنتی نویسندگی نداره و برای همین نمیدونه که اصلا کلیشه چطوره؟ بخشی از کلیشه نویسی به اثرپذیری از سریالهای ترکیهای یا رمانهای سمی هم برمیگرده.
ادامه بحث رو با پاسخ به این موارد میتونیم پی بگیریم.
۱. چطور میشه از کلیشهها دوری کرد؟ راهی...
این برمیگرده به مهارت پیرنگ نویسی. با مطالعه کردن و جمعکردن ایدهها میشه پیرنگی مناسب نوشت.مثال بود!
ی سری ایدهها هستن که نمیشه توش جا داد همچین چیزیو و نمیشه انتظار داشت چیزی ک صرفاً از ذهن نشأت گرفته همهچیش، تهش بگه
نیکی بکن ک مگو چیس نیکی
چون فروش مهمه.و ی سوال فنی دیگه
اگه انقدر چاپ راحته که رمانهای کلیشهای میزنن تا چاپ نشده بخونین بزودی قراره بشه
چرا خیلی نویسندههای خوب دارن خودشون رو میکشن؟
صدالبتهاین برمیگرده به مهارت پیرنگ نویسی. با مطالعه کردن و جمعکردن ایدهها میشه پیرنگی مناسب نوشت.
ت کل کتابای ادبیات دوران مدرسه سر جمع دو سه تا نویسنده بودن ک ب قصد پند دادن نوشتنمثال بود!
ی سری ایدهها هستن که نمیشه توش جا داد همچین چیزیو و نمیشه انتظار داشت چیزی ک صرفاً از ذهن نشأت گرفته همهچیش، تهش بگه
نیکی بکن ک مگو چیس نیکی
خودت جواب خودت رو دادیو ی سوال فنی دیگه
اگه انقدر چاپ راحته که رمانهای کلیشهای میزنن تا چاپ نشده بخونین بزودی قراره بشه
چرا خیلی نویسندههای خوب دارن خودشون رو میکشن؟