• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه سوم فانتزی رمان نفرین دث‌ساید: طغیان (جلد دوم) | محمد جواد وفایی نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Death Stalker
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 120
  • بازدیدها 6,273
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #81
***
گاس با انگشتش اندکی یقه‌ی لباسش را گشادتر کرد و روی دسته‌ی صندلی‌اش ضرب گرفت. تند و تند پایش را به زمین می‌کوبید. می‌دانست باید آرام باشد اما سخت‌ترین کاری که می‌توانست در آن لحظه انجام دهد همین یک کار بود. خواست کمی دیگر از قهوه‌ای که روی میز جلویش بود را بنوشد اما متوجه شد که لیوان کاملاً خالی است. در واقع آخرین قطرات آن را چند دقیقه‌ی پیش خورده بود.
اتاق خالی بود. غیر از یک دوربین روی میز که مانند لوله‌ی اسلحه‌ای به سمتش نشانه رفته بود چیز قابل توجهی در آن‌جا وجود نداشت. شاید همین هم باعث می‌شد استرس و نگرانی‌اش چند برابر شود.
در باز شد و دو مامور چاق و لاغر با پیراهن سفید و کرواتی سیاه رنگ وارد شدند. مرد چاق علاوه بر پیراهن و کروات، کتی خاکستری بر تن کرده بود که گاس به راحتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #82
گاس نفسی بلند کشید. لبانش را خیس کرد و با اندکی مکث پاسخ داد:
- من فکر نمی‌کنم آقای واتسون یه همچین کاری کرده باشه. توی این مدتی که اون رو می‌شناختم هیچ‌وقت رفتاری ازش ندیدم که نشون بده با خانواده‌ش مشکل داره. نمی‌دونم دقیقاً چه اتفاقی داره می‌افته و چه بلایی سر خود آقای واتسون اومده اما از نظر من باید یه... یه داستان دیگه‌ای پشت این ماجرا باشه.
- تو واقعاً یه همچین فکری می‌کنی؟ یا صرفاً دوست داری یه همچین تفکر و عقیده‌ای داشته باشی؟ می‌دونی؟! تو همچین موقعیت‌هایی وقتی احساسات شخصی ممکنه خیلی جلوی نظر واقعی رو بگیرند.
مرد موبلوند با گفتن این حرف مستقیم به چشمان گاس خیره شد. گاس سرش را پایین انداخت و جوابی نداد. فکر نمی‌کرد جواب دادن به یک چنین سوالی جزو اصول کاری خودش باشد. او حق داشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #83
حدود بیست دقیقه‌ی دیگر، گاس در سالن اختصاصی «M.G» که متعلق به یک شرکت ساختمان‌سازی معروف در دیترویت بود حاضر شد. دوربین و کارت شناسایی‌اش را به گردن آویخته و همراه کلی از خبرنگاران دیگر پشت محوطه‌‌ای ایستاده بود. از چهره‌های برجسته‌ای که در آن‌جا بودند مدام برای روزنامه‌ی‌ فردا عکس می‌گرفت. مرد و زن‌های کت‌شلواری در قسمت مخصوصی روی صندلی‌هایشان نشسته بودند. کنفرانس هنوز شروع نشده، برای همین سر و صدای جمع حاضر کل سالن را پر کرده بود. گاس سری بلند کرد و به سالن مجلل آن‌جا با سقف گنبد مانندش خیره شد. او همیشه معماری شرکت «M.G» را تحسین می‌کرد، این در حالی بود که می‌خواست پولشویی‌هایی که از این طریق صورت می‌گرفت را نادیده بگیرد. دو ستون محکم و سنگی درست کنار سکوی کنفرانس زمین را به سقف متصل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #84
بعید می‌دانست روزنامه حاضر باشد در مورد یک چنین چیزی مطلب بنویسد. به گفته‌ی سرخیو، رییس گاس چنین مطالبی حوصله‌ی خوانندگان را سر می‌برد. بنابراین گاس زحمت ارائه دادن آن را به خود نمی‌داد.
بعد از کنفرانس در اتاق کار خصوصی مورتی گراهام، دیمون با قد و قامتی استوار در وسط اتاق ایستاده بود. پیرمردی که پشت میز چوبی نشسته بود اندکی گره‌ی کرواتش را با انگشتش شل‌تر کرد. از قضا از قرار گرفتن در چنین موقعیتی دوباره احساس ناراحتی می‌کرد. گفت:
- لئو، اصلاً انتظار نداشتم تو دیترویت ببینمت. فکر می‌کردم قراره تو نیویورک... .
مرد جوان خرناسی کشید. هدفش تنها قطع کردن حرف گراهام بود. آرام گفت:
- تو قرار بود یک هفته‌ی قبل برام یه معامله جور کنی؛ اما هنوز نه خبری از معامله شده و نه قاچاقچیای روسی.
پیرمرد آب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #85
لئوپولو دیمون سوار بر ماشین مشکی با مدل Jaguar XE و به سمت جایی که برای خود خانه نامیده بود حرکت کرد.
نمی‌دانست دارد چه کاری انجام می‌دهد. او دیگر آن مرد منطقی و قدرتمند گذشته نبود که به تصمیماتش اعتماد داشته باشد. او با گستاخی تمام قدرت را از دست عمویش رباییده بود، آزمایشات مردان تقویت شده و ربات‌های غول‌پیکر آهنی را به دور از چشمان دث‌ساید گسترش داد و در این بین کلی از مردم تنها به خاطر او جانشان را از دست دادند اما او حتی خم به ابرو نیاورد. شب‌ها با این فکر که دارد عقلش را از دست می‌دهد و دیوانه می‌شد خودش را تا صبح بیدار نگه می‌داشت و روزها هم با دست و پنجه نرم کردن با دث‌ساید و قاچاقچیان مختلف خودش را تا سر حد مرگ خسته می‌کرد. دیگر کسی وجود نداشت که بتواند مورد اعتماد دیمون باشد،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #86
لئو بر برنامه‌ی دارویی روی یخچال نگاهی انداخت و مطابق آن چند قوطی قرص و دارو برداشت. آن‌ها را روی سینی گذاشت و همراه خودش به طبقه‌ی بالا برد. از راهرویی باریکی که دیوارهایش پر شده بود از تابلوهایی قدیمی گذشت و جلوی دری ایستاد. خواست وارد شود ولی اندکی تامل کرد، گوشش را آرام به در چسباند. اگر نسخه‌ی چند سال قبل لئوپولو او را در آن وضعیت می‌دید، کشیده‌ای در گوشش می‌خواباند و دشنامش می‌داد، از او می‌پرسید که چرا دارد چنین کاری می‌کند. لئو نمی‌دانست چه جوابی باید به این سوال دهد. قطب‌نمای درونش که مدام او را به هدف زندگی‌اش راهنمایی می‌کرد حالا روی علامت سوال بزرگی متوقف شده بود و تکان نمی‌خورد، شاید او امید داشت تا صدایی از پشت آن در بشنود، صدایی که اندکی حیات را در آن‌جا نشان دهد؛ اما بعد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #87
بهترین دوستِ مردی که تشنه‌ی قدرت بوده و از کشتن کسانی که سرجایش قرار می‌گرفتند امتناع نمی‌کرد، کسی که تمام خاطرات خوش دوران بچگی‌اش را هرچند اندک بودند به یاد لئو می‌انداخت حالا مریض و ناتوان جلویش روی تخت دراز کشیده بود. «کِیت» زنی بود که دوست داشت همه او را با لقب زن سرسخت و سخت‌کوش بشناسند. وقتی پدرش او را در سن هفت سالگی تنها گذاشت با مادرش زندگی می‌کرد. زندگی سختی که برای آن‌ها رقم خورده بود تنها با لبخندهای دوست داشتنی آن دختر ساده و زیباتر می‌شد. در آن زمان لئوپولو زیر تمرینات و داروهای تقویت‌کننده‌ی پدرش در حال شکنجه بود. حتی فکر به آن دوران هم ذهنش را آزار می‌داد. کیت وقتی لئوپولو را به عنوان یک دوست انتخاب کرد از تمام آن اتفاقات آگاه بود و باز هم تصمیم گرفت کنار او باشد.
لئو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #88
لوک دوباره خندید. وقتی می‌خندید سرش گِردتر می‌شد، شاید به همین دلیل بود که لئو از او خوشش نمی‌آمد.
بعد از چند دقیقه لوک پرسید:
- با این‌که نپرسیدی اما حال مادرم هم خوبه، حال همسر و بچه‌هات چطوره؟
لئوپولو پشت چشمی نازک کرد. می‌توانست درس‌های زورکی خواهرش را در مورد احوال‌پرسی درون حرف‌های شسته و رفته‌ی لوک تشخیص دهد. مرد جواب داد:
- چرا رک و راست حرفت رو نمی‌زنی بچه؟ تو حتی نمی‌دونی من چند ساله ازدواج کردم و یا چندتا بچه دارم؟
لوک با پرخاش گفت:
- البته که می‌دونم.
خواست جوابی محکم و قاطع دهد که تازه به یاد فکر کردن افتاد. وقتی فهمید که باز زودتر از فکر کردن حرف زده، در سرجایش فرو رفت و غرولندکنان گفت:
- فقط الان چیزی یادم نمیاد.
اندکی مکث کرد و ادامه داد:
- داشتم از جلسه‌ی کاریِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #89
لئوپولو به چشمان قهوه‌ای پسر خیره شد. سعی می‌کرد برای حضور او، دلایل رفتارش و همین‌طور قبول کردن نتایج سخت شرکت در آزمون مردان تقویت‌شده فلسفه‌ای ببافد اما بعد از مدتی فهمید کمی در مورد این پسر کنجکاو است. چه چیزی در سر او می‌گذشت. برقی که در چشمان مانند یک ستاره می‌درخشید آشنا بود؛ یک چنین چیزی را یک بار در چشمان «شروین اسنو»، یکی از فرماندهان پیشین دث‌ساید در نیویورک دیده بود و تا حدی هم حسابی کار دستش داد چون آن را دست کم گرفته بود. لئو نمی‌توانست به راحتی به انسان‌های اطرافش اعتماد کند؛ حتی اگر آن شخص یکی از اعضای خانواده‌اش می‌بود. جایگاهی که در کل خانواده داشت او را مجاب به این کار می‌کرد. پایه‌های قدرتش روی چند ویژگی کارآمد اما در عین حال سست بنا شده بود، یکی از آن‌ها اعتماد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

Death Stalker

میم‌ساز انجمن + نویسنده انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
4/9/20
ارسالی‌ها
5,146
پسندها
155,364
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
سطح
43
 
  • نویسنده موضوع
  • #90
زنگ خطر مغز لئو را شنیدن چنین حرف‌هایی به صدا در آمد و آژیر گوشخراشش باعث شد تا او تحت تأثیر حرف‌ها و جملات احساسی لوک قرار نگیرد. او بدون شک دروغ می‌گفت، حداقل بخشی که دوست داشت تا در خدمت لئو باشد. واضح‌ترین هدفش که می‌توانست او را تا دیترویت و منزل تنهایی‌هایی لئو بکشاند، کشتن بزرگ خاندان و تصاحب جایگاهش بود. این را دیگر حتی یک هوش مصنوعی بی‌احساس هم می‌توانست تشخیص دهد. لئو از همان لحظه می‌توانست تمام نقشه‌ی لوک را حدس بزند اما اگر او یک چنین داستانی را با کمترین عیب و نقص سرهم کردت بود تا خودش را زیر پر و بال لئو جای دهد و بعد از پشت به او خنجر بزند شایسته‌ی توجه بود. می‌دانست اعتماد کردن به آن مار موذی مانند بریدن تنها طنابی است که او را بین دره‌ی عمیقِ به زیر کشیده شدن از قدرتش و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Death Stalker

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا