- ارسالیها
- 10,325
- پسندها
- 25,176
- امتیازها
- 83,373
- مدالها
- 53
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #171
مهدی باز خندید:
- پوست کلفت بودم که نمُردم. هر کی جام بود میمُرد، ولی من نمُردم. پا شدم. اولش ترسیده بودم و حرفی نمیزدم اما بعدش دوباره شدم همون بچه. تو صورتش زل زدم و تهدیدش کردم. اون خوب بلد بود چطور بچههایی مثل منو تربیت کنه.
نگاهش را گرداند و به حامد که با فکی منقبض به جادهی خیس و شلوغ مقابلش خیره بود، نگاه کرد. مشت دستهایش به روی فرمان کبود شده بود، بیرحمانه ادامه داد:
- فوت و فناشم جالب بود. انواع فحشایی که گوشم از شنیدنش درد میگرفت، کشیدههایی که میذاشت تا یه هفته صدای زنگ بشنوم. کمربنداش رو که دیگه نگو، میرفت تو حسش دیگه عزراییلم درش نمیاُورد. گاهی هم با چوب میزد. یه وقتایی هم سنگ پرت میکرد. هدفگیریش رو که نگم! از سگ بدتر میشد وقتی پاچه میگرفت. سیگار میکشید باید...
- پوست کلفت بودم که نمُردم. هر کی جام بود میمُرد، ولی من نمُردم. پا شدم. اولش ترسیده بودم و حرفی نمیزدم اما بعدش دوباره شدم همون بچه. تو صورتش زل زدم و تهدیدش کردم. اون خوب بلد بود چطور بچههایی مثل منو تربیت کنه.
نگاهش را گرداند و به حامد که با فکی منقبض به جادهی خیس و شلوغ مقابلش خیره بود، نگاه کرد. مشت دستهایش به روی فرمان کبود شده بود، بیرحمانه ادامه داد:
- فوت و فناشم جالب بود. انواع فحشایی که گوشم از شنیدنش درد میگرفت، کشیدههایی که میذاشت تا یه هفته صدای زنگ بشنوم. کمربنداش رو که دیگه نگو، میرفت تو حسش دیگه عزراییلم درش نمیاُورد. گاهی هم با چوب میزد. یه وقتایی هم سنگ پرت میکرد. هدفگیریش رو که نگم! از سگ بدتر میشد وقتی پاچه میگرفت. سیگار میکشید باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.