مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

qandila

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/6/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
6
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,421
سلام خسته نباشید دوستان عزیز دنبال ی رمان بودم که دختره خواهر داشت که پدرش خواهرش بیشتر دوس داشت ی پسری هم بود که عاشق خواهرش بود آدم میفرسته که خواهرش بدوزدن ولی خودش میدوزدن بعد پدرش میفهمه کار کیه اول دخترش میفرسته پیش مادرش خارج که پسره پیداش نکنه بعدم به پسره میگه باید یکسال این دخترم صیغه کنی دوستان لطفا کمک کنید مرسی
بگذار امین دعایت باشم
 

Saba79

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,422
یه رمان بود که دختره استاد دانشگاه شد بعد رفت تو دانشگاه یه پسریو دید که سالها پیش دوست خانوادگی بودن ،البته پسره هم استاد دانشگاه بود هم شرکت داشت ،بعدشم که دختره قبلا چاق بود الان لاغر شده،مامانشینا میرن شمال یه مدت به خاطره‌کار باباش ،این دختره خونه خانواده این پسره میمونه واینا میشه کمکم کنید اسمشو پیدا کنم؟☹
 

Constantine

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/10/19
ارسالی‌ها
88
پسندها
728
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
26
سطح
7
 
  • #1,423
سلام دنبال یه رمان میگردم فقط یادمه دختره از خونه فرار میکنه میره خونه یه زن گمونم به عنوان پرستار پیرزنه
بعد یه پسرم داشته زنه اسمش اتیلا هست که دکترم هست فقط همینو یادمه
کسی اسمشو بلد هست:458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
 
امضا : Constantine

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,424
سلام.روز بخیر
دختر قصه مون با شوهر خاله اش که فک کنم پسرعموشم بود میرفت مهمونی(رابطشون فامیلی بود نه چیز خاصی درضمن از خالشم داشت جدا میشد) فک کنم اسم پسره هم ارمان بود
خلاصه تو یه مهونی درگیر میشه و میمیره.دخترهم فرار میکنه میاد خونه.برادر پسره هم طراح بود از خارج میاد.مراسم عزاداری که تموم میشه پلیس میاد سراغ دختره و مشخص میشه که خواستگارش که مدتی باهاش دوستم بوده زده شوهرخاله هرو کشته.بابای دختره عصبانی میشه و پرتش میکنه خونه پیرزنی که اشناشون بوده.پسر عموش که میخواد برگرده خارج میگه بیا عقدت کنم ببرمت.اینم قبول میکنه و بعدها میفهمه که این پسر از خیلی قبلتر دوسش داشته و ....خوشبخت میشن.
 

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,425
یه رمان بود که دختره استاد دانشگاه شد بعد رفت تو دانشگاه یه پسریو دید که سالها پیش دوست خانوادگی بودن ،البته پسره هم استاد دانشگاه بود هم شرکت داشت ،بعدشم که دختره قبلا چاق بود الان لاغر شده،مامانشینا میرن شمال یه مدت به خاطره‌کار باباش ،این دختره خونه خانواده این پسره میمونه واینا میشه کمکم کنید اسمشو پیدا کنم؟☹
باورم کن
 

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,426
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
توسکا
 

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,427
سلام.روز بخیر
دختر قصه مون با شوهر خاله اش که فک کنم پسرعموشم بود میرفت مهمونی(رابطشون فامیلی بود نه چیز خاصی درضمن از خالشم داشت جدا میشد) فک کنم اسم پسره هم ارمان بود
خلاصه تو یه مهونی درگیر میشه و میمیره.دخترهم فرار میکنه میاد خونه.برادر پسره هم طراح بود از خارج میاد.مراسم عزاداری که تموم میشه پلیس میاد سراغ دختره و مشخص میشه که خواستگارش که مدتی باهاش دوستم بوده زده شوهرخاله هرو کشته.بابای دختره عصبانی میشه و پرتش میکنه خونه پیرزنی که اشناشون بوده.پسر عموش که میخواد برگرده خارج میگه بیا عقدت کنم ببرمت.اینم قبول میکنه و بعدها میفهمه که این پسر از خیلی قبلتر دوسش داشته و ....خوشبخت میشن.
 

همراز

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/3/20
ارسالی‌ها
13
پسندها
6
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,428
سلام.روز بخیر
دختر قصه مون با شوهر خاله اش که فک کنم پسرعموشم بود میرفت مهمونی(رابطشون فامیلی بود نه چیز خاصی درضمن از خالشم داشت جدا میشد) فک کنم اسم پسره هم ارمان بود
خلاصه تو یه مهونی درگیر میشه و میمیره.دخترهم فرار میکنه میاد خونه.برادر پسره هم طراح بود از خارج میاد.مراسم عزاداری که تموم میشه پلیس میاد سراغ دختره و مشخص میشه که خواستگارش که مدتی باهاش دوستم بوده زده شوهرخاله هرو کشته.بابای دختره عصبانی میشه و پرتش میکنه خونه پیرزنی که اشناشون بوده.پسر عموش که میخواد برگرده خارج میگه بیا عقدت کنم ببرمت.اینم قبول میکنه و بعدها میفهمه که این پسر از خیلی قبلتر دوسش داشته و ....خوشبخت میشن.
 

الهام۱۹۹۱

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,429
سلام دوستان من دنبال به رمان میگردم اسم پسره امیر علیه از دختر فامیلشون که با مادر بزرگشزندگی میکنه خوشش میاد پسره یکم لاته و غیرتی ولی دختره کم سن و سال و بازیگوشه فقط همینارو یادمه ازش
 

~HADIS~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/6/18
ارسالی‌ها
1,264
پسندها
19,077
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
21
سطح
25
 
  • #1,430
سلام رمان در مورد ی دختر ک ب خاطر آزار خانوادش میره ترکیه و اونجا زندگیش خوب میشه اگه اشتباه نکنم مجری هم هست.بعد با یکی از دوستای پسرش ک همجنسگراس ازدواج میکنه برای اینکه از دست مزاحمت های یکی خلاص شه بعد چند سال به عنوان مهندس معمار میاد ایران تا روی ی پروژه کار کنه و عاشق رئیس شرکت میشه و وقتی پسره بهش میگه بهش علاقه داره دختره میگه متاهله و میره ترکیه بعد هم پسره میره ترکیه و شوهر دختره بهش میگه ک دختره فقط به خاطر دوستیشون باهاش ازدواج کرده ک کسی نفهم او گیه بعد هم ک دختره طلاق میگیره و با اون پسره ازدواج میکنه.اگه کسی اسم رمان و میدونه ممنون میشم بگید
رمان زیتون
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا