مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ریما..

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
23/7/20
ارسالی‌ها
5
پسندها
1
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,711
سلام من دنبال یک رمانیم که اسم پسره امین بود و با یه دختری آشنا میشه که فک میکنم دختره مدل بود و بعد چندسال به ایران میاد و برای کار وارد شرکت امین میشه و در نهایت باهاش ازدواج میکنه و ایران میمونه.امین دوتا خواهر دو قلو داشت
اسم رمان زیتون هستش عزیزم
 

کیا

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/9/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,712

Selin

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/2/18
ارسالی‌ها
200
پسندها
3,166
امتیازها
16,763
مدال‌ها
18
سن
22
سطح
14
 
  • #1,713
سلام یه رمان بود دختره بیماری قلبی داره و جایی نمیرفت تا اینکه میره محل کار برادرش که دوست دختر برادرش فکر میکنه خواهر پسر دوست دخترشه و کلی حرف به دختره میزنه و باعث میشه دختره بره بیمارستان و برادرش کات میکنه و اینکه دوست برادر دختره که کلی دوست دختر داره و اینجور چیزها بد ازکلی اتفاق عاشق دختره میشه و فکر کنم دختره نقاش بوده باشه و برادر دخترع به دوستش میگه که خواهرش خیلی چیزهارو نمیتونه تجربه کنه درحالی که نمیدونه دوستش خواهرشو بو*سی*ده
 
امضا : Selin
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *Pantea*

Fatimoghadam

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/9/20
ارسالی‌ها
16
پسندها
12
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,714
سلام وقتتون بخیر یه رمان بود که متاسفانه اسم شخصیتای اصلیش یادم نمیاد ماجراش اینطوری بود که دختره با دوستاش شرطبندی میکنه و میبازه و مجبور میشه بره سراغ یه پسره بعد حالا زیاد یادم نمیاد اما اینا ارتباطشون شکل میگیره ولی پسره سر سو تفاهم با دختره به هم میزنه،درواقع دختره رو با یه پسری میبینه و فکر میکنه اون پسره دوست پسرشه در حالی که داداش دخترست خلاصه اون ماجرا تموم میشه،این دختره تو یه شرکتی کار میکرده که رئیسش بابای پسره بوده و از دختره میخواد که با پسرش ازدواج کنه و میرن خواستگاری،دختره اونجا میفهمه که رئیسش بابای همون پسرست و خلاصه اخرشم خوب تموم شد حس میکنم اسم پسره سیاوش بود مطمئن نیستم اها یکی از تیکه هایی که خیلی تو ذهنم پررنگه اینه که پسره به خاطر تنبیه کردن دختره،گازش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Fatimoghadam

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/9/20
ارسالی‌ها
16
پسندها
12
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,715
یعنی واقعا حتی یه نفرم مشابه این رمانو نخونده؟
خواهش میکنم اگه میدونید بگید :(
 

ZAHRA TAVASOLIAN

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/4/20
ارسالی‌ها
1,078
پسندها
7,076
امتیازها
24,673
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #1,716
سلام یه رمان بود دختره بیماری قلبی داره و جایی نمیرفت تا اینکه میره محل کار برادرش که دوست دختر برادرش فکر میکنه خواهر پسر دوست دخترشه و کلی حرف به دختره میزنه و باعث میشه دختره بره بیمارستان و برادرش کات میکنه و اینکه دوست برادر دختره که کلی دوست دختر داره و اینجور چیزها بد ازکلی اتفاق عاشق دختره میشه و فکر کنم دختره نقاش بوده باشه و برادر دخترع به دوستش میگه که خواهرش خیلی چیزهارو نمیتونه تجربه کنه درحالی که نمیدونه دوستش خواهرشو بو*سی*ده
چشمهایت
خیلی قشنگه
 
امضا : ZAHRA TAVASOLIAN

Ponh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
12
پسندها
2
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,717
سلام یه رمان چند سال گیش خوندم در مورد دو تا خواهر که بعد از جدای مادر وپدر دختر بزرگ با باباش میمونه برای باباش مواد میخره دوست پدرش بهش ت*جاوز میکنه دختره یکبارمیره مواد بگیره مواد فروش انگشت دختره رو قطع میکنه دختر بزرگ که میشه با مردا مشکل داره
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

یامین

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/3/20
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سن
26
سطح
0
 
  • #1,718
Red Queen:
سلام خوبید ببخشید من دنبال یه رمان هستم فقط خلاصه رمان دارم اسمش میخوام ایا مجاز که خلاصه رو بفرستم یا نه؟

دختر عطرین دوستاش دنیا و طلا

یه دختر بود ک از بچگی پیش یه خانوم ب اسم مادام اموزش قتل و اینجور چیزا رو میدید با کلی دختر دیگه .هر کسی اونجا بنا به استعدادی که داشت اموزش میدید.اون دختر با دوتا دیگه از دوستاش با دختری که فک میکنم اسمش رکسانا بود بد بودن . مادام یه پسر داشت تو ایران یه بازیگر مشهور بود ولی از اون طرف با کارای پدرش یعنی موسیو شوهر مادام مخالف بود و با دوستای دیگش یه زندگی تقریبا سالمیو داشته . حالا این دختره میخواسته این پسرو بکشه ولی طی داستان نمیتونه و ... اسم رمان لطفا
 

سپیده م.ی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/5/19
ارسالی‌ها
18
پسندها
16
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,719
سلام یه رمان بود که دختره دختر یه خانواده پولدار بود ولی خودش یه بوتیک زده بود و لباس طراحی میکرد به همراه دو تا دوستانش تو یه خونه زندگی میکردن البته همشون هم از پسرا به دلایلی متنفر بودن تا اینکه دختره با یه پسر خیلی پولدار اما مغرور از طرف خانواده اش آشنا میشه و ماجراهایی بی نشون پیش میاد ممنون میشم اسمش و بهم بگید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] BARAN_B

zahra14

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/3/20
ارسالی‌ها
96
پسندها
105
امتیازها
578
سطح
0
 
  • #1,720
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Aabbcc
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا