سلام دوستان
پسرداستان مادرش استاددانشگاهه.مادرش میگه اگر میخوای ارث بهت برسه ازدواج کن.این هم بادختری ازدواج میکنه اما دختره خیلی خفت میکشه تو زندگیشون.پسره وضع مالیش توپه.خلاصه دوست پسره بهش نارو میزنه و پولای پسره رو بالا میکشه.دختره هم قبلش از زندگیش رفته.یادمه یک جاییش بود بعد از چندسال دختره پسره رو میبینه تو پراید خیلی تعجب میکنه.خلاصه اینادوباره باهم ازدواج میکنن پسره هم مال و منالشو پس میگیره ممنون میشم راهنمایی کنید خیلی دنبالشم