اگه درست یادم باشه موضوع این بود که
دختره شب عروسیش به دلایلی فرار میکنه و بایک ماشین تصادف
حافظ اش رو از دست میده و پسری که زده به اون کمکش میکنه فکر کنم پسره مغازهرفروش ساز و اینا داشته
این دو عاشق هم میشن پسره هم برای این که از مادرش اجازه بگیره میره خارج تو خارج یکی از فامیل های پسره با دختره فامیل هستن