من دنبال یه رمانم که کل خانواده تو یه خونه باغ زندگی میکنند دختره عاشق پسره عمشه که باهاشون زیاد خوب نیستن بعد اون دوتا از هم جدا میشن اخر سر دختره با پسر عموش که اسمش امیر علی بود فکر کنم ازدواج میکنه
سلام یه رمانی بود پسره 18 سالش بود بچه برادر ناتنیش فکر کنم بزرگ میکنه بعد دختره عاشق عموش میشه فکر کنم مادر دختره ناراحتی اعصاب داشت کسی اسمش میدونه؟؟؟
سلام دوستان.یه رمانی چند سال پیش خودم برای سایت 98ها بود،به. دختره توی ایتالیا فکر کنم زندگی.میکرده بعد میدزدنش،میبرنش پیش شیخ عرب،با پسرش عقد میکنند و اونجا کم کم عاشق همدیگر میشه وسط صحرا هم زندگی میکنن کلا قبیله ای هستند،کسی میدونه اسمش چی است ؟
یه رمان بود که دخترِ عاشق یه خواننده میشه و از شعراش استفاده میکنه برا نوشتن یه رمان همون خواننده هم برای اینکه ازش تشکر که میگه بیاد پیشش دخترِ هم میره خواننده از دخترِ میخواد یه مدتی باهاش باشه تا نامزدی که قبلا داشته رو برگردونه
دیگه یادم نمیاد اگه اسمشو میدونید بگید ممنون