سلام دوستان ببخشید یه رمان بود که چیز زیادی یادم نمیاد فقط اینکه یه دختر بود که خانوادش به جایی میرن که اون همراهشون نمیره و بعد خانوادش تصادف میکنن و میمیرن و اون دختر هم با عموش زندگی میکنه که یه پسرخونده داره به نام سپهر و دختر و پسر عاشق هم میشن و این وسط یه راز هایی برملا میشه باعث میشه سپهر با عموی دختره با هم بد بشن
ممنون میشم اگه یادتون میاد بگید لطفاااا
ممنون میشم اگه یادتون میاد بگید لطفاااا