سلام
رمانی معرفی میکنید که پسره روان شناس یا روان پزشک یا دکتر باشه
و دختره بیمارش باشه؟
بازگشت ارام و اپارتمان صد متری و عشق چیز دیگریست و وارون رو خوندم
سلام دوستان.دنبال اسم یه رمان میکردم.داستان دختری به نام گوهر هس که خون بس پسر عموش امیر شد و با برادر مقتول به نام محمود خان ازدواج کرد.گوهر عاشق محمود خان میشه ولی محمود خان روی خوش نشون نمیده.لطفن راهنماییم کنید
سلام من دنبال رمانی هستم که دختره فک کنم تو بهزیستی بود و مشکل قلبی داشت و یه زن از مسولای بهزیستی سرپرستیشو قبول کرد و دختره با یه دکتر قلب به اسم سیاوش ازدواج کرد ولی سیاوش یه دختر دیگه رو دوس داشت و بعد مدتی اون رو طلاق داد و دختره باز پیش مسول بهزیستی برگشت بعد مدتی پسر اون خانم مسول بهزیستی با خواهر ناتنی سیاوش ازدواج میکته باز پای سیاوش به زندگی دختره باز میشه و در آخر سیاوش پشیمون میشه و بازم با هم ازدواج میکنن
سلام لطفا هرکی خونده و اسمش رو یادشه بگه چون خیلی دنبالشم
***
داستان راجب یک زن و شوهر بود که یه روز زمستون با یکی از دوستاشون قرار برف بازی میزارن، این دوست یه دختر که دوستش بوده همراهش بوده.
مرد داستان با دوست دختره (همون دوستی که همراه دوستشون بوده) مخفیانه دوست میشه و زن مرده متوجه نمیشه تا این که کسی که دختره رو دوست دارخ میره پیش زن مرده و میگه یه کاری کن که هم زندگی من هم خودت داره نابود میشه، با پسره چندباری قرار میزارن که تعقیبشون کنن.
زن مرده به شوهرش میگه و شوهره میگه اره من دوستم باهاش تو هم میتونی اینجا کنار ما زندگی کنی.
زنه هم طلاق میگیره و پسره میره خواستگاریش.
سلام یه رمان چند سال پیش خوندم راجب یه دختر بود که برادر و پدرش پلیس بود.
پدره بازنشته بود و برادرش کار میکرد، برادره عاشق یه خلافکار شده بود که دختر خلافکار اخرش میمیره و پسر دختره رو برادره بزرگ میکنه.
دختر اصلی داستان عاشق همکار داداشش میشه اما بایکی دیگه ازدواج میکنه.
بعد از چند سال حامله نمیشه و میره دکتر و میگن اجاقش کوره.
مادرشوهرش ادم رو مخی بوده و دختره رو تحقیر میکنه دختره هم طلاق میگیره.
بعد همراه برادرش میرن شهر کسی که دختره عاشقش بوده اونجا پسره و یک پسر ددگه ازش خواستگاری میکنن
دختره هم با عشقش ازدواج میکنه
لطـــــــفا اسمش رو بگین
دختری بود ک توی بچگیش مادر و پدرش پیش مادربزرگش ولش کرده بودن و رفته بودن به خونه ای توی جنگل بعد از مدتی مطمئن نیستم بهش خبر دادن مادرش مرده یا گمشده بعدش ک دختر بزرگ میشه گمونم توی 18 سالگیش پدرش ک یه پزشک بوده میاد دنبالش و میبرتش به خونه توی جنگلشون توی اون خونه پدرش با دستیارش که یک زن بود زندگی میکرد.
دختر بعد از مدتی برای گشت و گذار توی جنگل میره و به یک بیمارستان یا یه همچین جایی میرسه و اونجا بچه های زیادی میبینه یه دختری هم هست که روی ویلچر میشسته اون دختر با بچه ها دوست میشه و هر روز میره بهشون سر میزنه و براشون کتاب میخونه یه پسر هم بین اون بچه ها بوده ک از اون دختر بزرگ تر بود و...
سلام سلام، اینجا میتونید درخواست بدید که دوستان رمان هایی با فلان ژانر بهتون پیشنهاد بدن...مثلا ژانر جنایی دوست داری پلیسی میخوای یا عاشقانه یا هر ژانر دیگه ای میتونی بگی تا دوستان معرفی کنند یا حتی راجع به موضوع خاصی میخوای باشه موفق باشید:979:
forum.1roman.ir
در این تاپیک که لینکشو فرستادم باهم درباره این موضوع گفت و گو کنید
سلام ی رمان خوندم اسمش رو نمی دونم اگه میدونین بگین
رمان از روز عروسی دختره شروع میشه دختره عاشق پسره هس اما پسره ی دختر دیگه رو میخواد و اصلا نگا هم ب زن خودش نمیکنه ی روز ک دختره میره بیرون ی بچه نوزاد پیدا میکنه میاره و بزرگش میکنه و دختره بنا ب دلایلی میره چند سال دانشگاه ی شهر دیگه وقتی برمیگرده میبینه ک عشق شوهرش برگشته و دختره از زندگی پسره میره بیرون ولی با بچه بعد چندسال ک بر میگرده میبینه ک اون دختره ک شوهرش عاشقش بوده دورش زده و.......
و آخرش مرده هم عاشق زن خودش میشه