- ارسالیها
- 511
- پسندها
- 1,698
- امتیازها
- 11,873
- مدالها
- 11
سلام دوستان
یه رمان خیلی وقت پیش خوندم اسمش یادم نیست و فقط خلاصش یادمه:
اسم دختره آرامه و مادر و پدر نداره و برای در آوردن خرج خودش مجبوره کار کنه تو خونه های دیگران یه روز که از خونه صاحب کارش میاد بیرون پسر عموش که اسمش طوفان هست میدزدش و میبره پیش پسر عمه دختره ولی خود دختره نمیدونه بعد یه مدت که با پسر عمه اش خیلی خوب بوده پسر عمه اش میمیره و بعد اون عاشق طوفان میشه طوفانم چون که باباش تهدیدش میکنه از اونجا میره آرام هم میره شیراز تو شیراز دوباره همدیگه رو پیدا میکنن و باهم ازدواج میکنن .
هرکی میدونه میشه اسمشو بگه
یه رمان خیلی وقت پیش خوندم اسمش یادم نیست و فقط خلاصش یادمه:
اسم دختره آرامه و مادر و پدر نداره و برای در آوردن خرج خودش مجبوره کار کنه تو خونه های دیگران یه روز که از خونه صاحب کارش میاد بیرون پسر عموش که اسمش طوفان هست میدزدش و میبره پیش پسر عمه دختره ولی خود دختره نمیدونه بعد یه مدت که با پسر عمه اش خیلی خوب بوده پسر عمه اش میمیره و بعد اون عاشق طوفان میشه طوفانم چون که باباش تهدیدش میکنه از اونجا میره آرام هم میره شیراز تو شیراز دوباره همدیگه رو پیدا میکنن و باهم ازدواج میکنن .
هرکی میدونه میشه اسمشو بگه