متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاکتوس

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
29
پسندها
89
امتیازها
90
  • #4,261
سلام
من چند وقت پیش یه رمان خوندم درمورد یه دختر بود که دباغ صداش می‌کردن. این دختره نمی‌دونم چرا ولی پدر و مادر نداشت. توی یه شرکت کار می‌کرد بعد همه بهش میگفتن گربه چون صورتشو اصلاح نکرده بود. بعد از چند وقت یه پسر میاد همکارش می‌شه. پسر فکر کنم اسمش محمد بود. بعد این یاروئه پلیس مخفی بوده. مثل اینکه رئیس شرکتی که توش کار می‌کردن خلافکار بوده. آها بعد این دباغ هم خیلی خوب سر از کامپیوتر و اینجور چیزا در می‌آورده.

هر چی میگردم اسمشو پیدا نمی‌کنم. اگه میدونید بگید.
 

Zahra.D_T

تدوینگر ازمایشی
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
20,141
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
  • #4,262
سلام
من چند وقت پیش یه رمان خوندم درمورد یه دختر بود که دباغ صداش می‌کردن. این دختره نمی‌دونم چرا ولی پدر و مادر نداشت. توی یه شرکت کار می‌کرد بعد همه بهش میگفتن گربه چون صورتشو اصلاح نکرده بود. بعد از چند وقت یه پسر میاد همکارش می‌شه. پسر فکر کنم اسمش محمد بود. بعد این یاروئه پلیس مخفی بوده. مثل اینکه رئیس شرکتی که توش کار می‌کردن خلافکار بوده. آها بعد این دباغ هم خیلی خوب سر از کامپیوتر و اینجور چیزا در می‌آورده.

هر چی میگردم اسمشو پیدا نمی‌کنم. اگه میدونید بگید.
رمان ورود عشق ممنوع
اسم پسره شهاب بود
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

NDN

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
6
امتیازها
0
  • #4,263
بچه ها من دنبال یه رمانم
درمورد یه دختریه با موهای قرمز که وضع خوبیم نداشتن تا پدرش میمیره و تلبکار میاد ولی به جای بدهی دختره رو میخواد اونم فرار میکنه میره تو یه پارک صبح یه خانومی میاد میگه من کمت میکنم بعد میبرتش ویلاش و ازش فیلم میگیره و میگه باید بیای تو بایند من وگرنه فیلمتو پخش میکنم دختره عم میره تو باندشون که دخترای دبگه عم بودن و سرقت میکردن باهم تا یه ماموریت بهش میموره با یه پلیس تهش عاشقش میشه و اخرین ماموریت و لو میده و فرار میکنه و میره خانوادش که الان پیش فامیلاشون بودن و مث اینکه سر ازدواج مامان بابا دختره قهر بودن تهش دختره کنکور میده اونجا با یکی دوست میشه که فامیل پسره میشده و تهش میرسیدن لطفا لطفااا بگید ممنونتونم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ~HADIS~

alyeh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
  • #4,264
سلام دوستان
یه رمان هست که دختره به خاطر به قتل رسیدن برادر پسر داستان ک اسمشم بهروز بوده خون بس میشه و بعدش با پسره ازدواج صوری میکنن خود پسر داستانم یه پسر داره که اسمشو بهروز میزارن رو اسم عموش
 

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
603
پسندها
6,961
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
19
  • #4,265
سلام ببخشید یک رمانی بود که فکر کنم هم خونه ای بود باهم که رفتن رستوران یک پسره مزاحم دختره شد .پسره هم پاشد کتشو داد دختره بدون دعوا به مزاحمه یه چیزی گفت و یقه پیرهنشو براش درست کرد ،بعد همه رستوران براش دست زدند
M Mahsa_Adeli (لطفا اگه کسی اسم رمان میدونه به ایشون بگه با تشکر )
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

ایمو

رو به پیشرفت
سطح
3
 
ارسالی‌ها
206
پسندها
262
امتیازها
1,413
مدال‌ها
5
  • #4,266
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mik

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #4,267
سلام دنبال یه رمانم که اسم پسره امیرعلی بود بعد دختره نامزدش مرده بودا و اینا بعد پسره مزون داشت دخترم طراح لباس بود میره پیشش که اسم دوست دختر که این دوتا را با هم اشنا کرد سیا بود و پسره یعتی از این خوانا بوده و... اگر کسی میدونه اسمو لطفا بگه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mik

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #4,268
سلام دوستان
رمانی ک دنبالشم درباره ی دختریه ک خونه ش اتیش میگیره مجبور میشه بره با خواهرش ک تازه با یه پسر پولدار اردواج کرده زندگی کنه شوهر خواهرش دوتا داداش دوقلو داره جفت داداشا عاشق دختره میشن یکی از داداشا هم مشکل قلبی داره
ممنون میشممم اسمشو بگید :praying::
هیچکی مثل تو نبود
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Mahshid ojagvand

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #4,269
سلام
ی رمان بود که دختره با ی پسره که زنش فلج بود و نمیتونست بچه دار شه ازدواج کرد و بچه دار شد و اسمش و گذاشت مهرداد بعد با نقشه زن اولی شوهرش و اون زنه مردن و برادر شوهرش که فک کنم اسمش مهرراد بود از خارج اومد و با دختره ازدواج کرد و دختره حامله شد دوقلو و بخاطر اینکه بچش ارامش داشته باشه رفت در اخرم که دو قلو ها ب دنیا اومدن و دختره با مهرراد اشتی کرد و زندگی کردن
کسی اسمش رو میدونه؟
 

Monika00

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,270
سلام یک رمان خوندم
درمورد دختری بود که پدرش به صورت غیر عمدی پدر پسری رو کشته بود و پسرش قصاص میخواست دختر برای گرفتن رضایت رفت خونه پسره و پسره بهش گفت که اگه عروس خون بس بشه رضایت میده و حق دیدن پدر و مادرش رو هم نداره
دختره هم قبول کرد
اسم پسره اذرخش بود و اسم برادرش طوفان
اسم دختره رو نمیدونم
لطفا اگه کسی اسمش رو میدونه بگه
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا