- ارسالیها
- 29
- پسندها
- 89
- امتیازها
- 90
سلام
من چند وقت پیش یه رمان خوندم درمورد یه دختر بود که دباغ صداش میکردن. این دختره نمیدونم چرا ولی پدر و مادر نداشت. توی یه شرکت کار میکرد بعد همه بهش میگفتن گربه چون صورتشو اصلاح نکرده بود. بعد از چند وقت یه پسر میاد همکارش میشه. پسر فکر کنم اسمش محمد بود. بعد این یاروئه پلیس مخفی بوده. مثل اینکه رئیس شرکتی که توش کار میکردن خلافکار بوده. آها بعد این دباغ هم خیلی خوب سر از کامپیوتر و اینجور چیزا در میآورده.
هر چی میگردم اسمشو پیدا نمیکنم. اگه میدونید بگید.
من چند وقت پیش یه رمان خوندم درمورد یه دختر بود که دباغ صداش میکردن. این دختره نمیدونم چرا ولی پدر و مادر نداشت. توی یه شرکت کار میکرد بعد همه بهش میگفتن گربه چون صورتشو اصلاح نکرده بود. بعد از چند وقت یه پسر میاد همکارش میشه. پسر فکر کنم اسمش محمد بود. بعد این یاروئه پلیس مخفی بوده. مثل اینکه رئیس شرکتی که توش کار میکردن خلافکار بوده. آها بعد این دباغ هم خیلی خوب سر از کامپیوتر و اینجور چیزا در میآورده.
هر چی میگردم اسمشو پیدا نمیکنم. اگه میدونید بگید.