- ارسالیها
- 2,694
- پسندها
- 34,763
- امتیازها
- 66,873
- مدالها
- 37
- سن
- 18
- مدیر
- #4,241
یه رمان دیگهای هم بود که دختره همراه دوستاش که رفته بودن شمال، دختره مادر و پدر نداشت و با یه زنه که حکم دایه رو براش داشت، زندگی میکرد. خلاصه، میرن تو ویلاشون و اون ویلا نفرین شده بود و عروسکش هم نفرین شده بود. یعنی شیطان بهش دست زده بود. با دوتا پسر به اسم وهرام و سهیل آشنا میشن که وهرام عاشق یکی از دخترا میشه و سهیل هم عاشق نقش اصلی ولی سهیل گول شیطان رو میخوره بدجنس میشه چون عشقش عاشق یکی دیگه میشه و اون فرد هم از دوران قدیم بوده و یه جورایی خواب ابدی رفته بود. بعد دختره همیشه عروسکش رو همهجا میدید و اذیتش میکرد و بابا و مامانش هم تو همون ویلا مرده بودن. بعد میخوان کشفش کنن میرن ته باغش که ممنوعه بود و پر بود از جن و روحهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.