متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #4,321
امضا : حیران

hamedana313

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
33
امتیازها
33
  • #4,322
سلام
من دنبال یه رمانی ام که پسر تو یه گروه خلافکار بوده و به عنوان دانشجو داروسازی وارد دانشگاه میشه که نخبه ها رو شناسایی کنه برا جذب گروه
دختره هم نخبه دانشگاه است و تو آزمایشگاه با پسر همگروه میشه باباش جانبازه که میمیره و باعمش و پسرعمش زندگی میکنه
نتیجه تحقیقاتش خوب میشه پسره بهش میگه به کسی نگو اما اون به استادش میگه که استادم عضو همون گروهه و دختررو می برن
پسره برا انتقام رفته تو گروه و با پلیس همکاری می کنه
آخرش پسره می افته زندان و تو زندان با دختره عقد می کنه و وقتی آزاد میشه بادختره یه شرکت دارو سازی تأسیس می کنن
کسی اسمشو نمی دونه؟:336::219:
 
آخرین ویرایش

hamedana313

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
33
امتیازها
33
  • #4,323
سلام دوستان.. من یه رمان خوندم یه دختره بود که از دست بابا ناتنیش فرار کرده بود بعد یه داداش ناتنی داشت که آزارش می داد.. بعد ا دختره که از طلا های بابای نانتی براش خریده بود فروخت رفت خارج فک کنم.. و اینم بگم بابای ناتنیش میگفتن حاجی.. بحد با یه پسره آشنا میشه خیلی غیرتیه و پسره شرکت داره.. بعد میان ایران.. دختره با بابای ناتنیش روبه رو میشه اونو دختر بد خطاب می کنند شوهرشم میزنه و می کوبه اینا .. بعد این پسره و دختره بچه دار میشن و مامان دختره هم میاد پیش دختره.. که کمکش کنه فکر کنم و پسره هم یه چیزایی از گذشته دختره میدونه که باعث میشه پسره ازش دلخور بشه.. و دختره یه بیماری هم داشت فک کنم.. من اسم این رمان رو می خواستم
سلام
رمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,324
سلام دوستان من یه رمان خوندم درباره ی یه جراح معروف بود که برای تایید صلاحیتش پروندشو میدن به یه روانشناس خانم. که یه دختر جنوبی هم هست و عاشق همدیگه میشن. اسم رمان رو یادم نیست
به من بگو لیلی
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #4,325
امضا : حیران

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #4,326
من دنبال اسم رمانی میگرم که:
دختره پدرو مادرشو از دست داده و با خانواده عموش زندگی میکنه و اون از بچگی عاشق پسر عموش بود
پسره هم کلا مغرور بود و خودپسند اصن دختررو ادم حساب نمیکنه
خانواده پسره پسر رو مجبور میکنن که با دخترعموس نامزد کنه ولی پسره اصن زیر بار نمیرفت اخرش با کلی تهدید راضی میشه با دختر عموش نامزد کنه
دختره خیلی مهربون بود و همینطور عاشقه پسره بود ولی وقتی یبار از اتاق عموش اینا میگذشت حرفای پسر عموشو شنید ک میگف دختره رو نمیخواد و اونو قالبش کردنو اینا
دختره وقتی اینو شنید میره حلقه نامزدیشو میزاره رو میز میگ من میخوام اولین کسی باشم که ازش جدا میشم و....
تازه اینم بگم که پسره بچه پرورشگاه بود و از پروشگاه اورده بودنش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #4,327
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

شکلاتییییی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
30
پسندها
61
امتیازها
90
  • #4,328
سلام دوستان.. من یه رمان خوندم یه دختره بود که از دست بابا ناتنیش فرار کرده بود بعد یه داداش ناتنی داشت که آزارش می داد.. بعد ا دختره که از طلا های بابای نانتی براش خریده بود فروخت رفت خارج فک کنم.. و اینم بگم بابای ناتنیش میگفتن حاجی.. بحد با یه پسره آشنا میشه خیلی غیرتیه و پسره شرکت داره.. بعد میان ایران.. دختره با بابای ناتنیش روبه رو میشه اونو دختر بد خطاب می کنند شوهرشم میزنه و می کوبه اینا .. بعد این پسره و دختره بچه دار میشن و مامان دختره هم میاد پیش دختره.. که کمکش کنه فکر کنم و پسره هم یه چیزایی از گذشته دختره میدونه که باعث میشه پسره ازش دلخور بشه.. و دختره یه بیماری هم داشت فک کنم.. من اسم این رمان رو می خواستم
زیتون
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Monika00

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,329
سلام یه رمان خوندم دختره برای اینکه رضایت بگیره واسه پدرش که به جرم قتل غیر عمد در شرف اعدام بود میره خونه پسره که پدرش مرده بود
دختره تقاضای رضایت میکنه و میگه هرکاری بگین میکنم بعد پسره میگه باید بشی عروس خون بس تا رضایت بدم دختره هم قبول میکنه
اهان یادمه دختره از پسره باردارم میشه
پسره یه برادر به نام طوفان داشت
اسم خودشم اشتباه نکنم اذرخش بود
اسم دختره رو یادم نیست
لطفا اگه کسی میدونه زود بگه
 

~HADIS~

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,266
پسندها
19,088
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
20
  • #4,330
سلام من دنبال یه رمان میگردم که اولش دختره عضو یه گروهک تروریستی شده بعد یکی از اون‌گروه کمکش میکنه فرار بکنه بعد همسایه یه پلیس میشه ولی نمیدونه پلیسه بهش کمک میکنه که جلوی بمب گزاریای اون گروهو بگیرن اخرشم پسره ازش خواستگاری میکنه فامیلیشم به اسم فامیلی پسره میکنه ممنون میشم اگه میدونید بگید
از نسل افتاب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا