متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

mahi~

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #4,371
سلام یک رمان تخیلی بود. دختره خیلی کنجکاو بود یبار نصف شب میره خارج از شهر توی غاری و از اونجا چندتا عکس از دیوارهای اون غار میگیره که خیلی مهمه. برگشتنی نمیدونم براش چه اتفاقی میافته که بی هوش میشه و ... فکررر کنم اگر اشتباه نکنم و با رمان دیگه ای اشتباه نگیرمش؛ تبدیل به یک خوناشام میشه و حتی دوستاشم میکشه! بعدش با یک جغدی که توی غار دیده بودش میرن مسافرت تا این دختره خوب شه. اون جغد هم یک پسره و به جغد تبدیل میشه. دختره یک استاد هم داره از اون کمک میگیرن. لطفا اگ اسمش رو میدونید بگید خیلی وقته دنبالشم.
 

M_m

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
21
امتیازها
33
  • #4,372
سلام، یه رمان زود پسره همیشه مشکی میپوشید و بخاطر انتقام با دختره دوست میشه، دختره می‌ره تو شرکت پسره کار می‌کنه پیش خودش میگه چرا این پسره همیشه مشکی میپوشه؟فکر کنم دختره یه پدر ناتنی داشت که پسرش رو هم اعدام میکنن، لطفا اگر اسمش رو میدونید بگید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Hadis_moshtaghi

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,681
امتیازها
9,703
مدال‌ها
7
  • #4,373
سلام من دنبال نام رمانی هستم که انتقامی هست و خلاصه اش از این قراره ک یه پسره برای انتقام گرفتن از پدر دختر وارد زندگی دختر می شه و عاشق هم می شن اما به خاطر انتقامش دختره رو ول می کنه دختره هم برای لجبازی می ره و ب داداش پسره می گه ک بیا و با من ازدواج کن داداش هم ک می دونسته داداشش عاشق این دختره و به خاطر انتقامش اونو ول کرده می گه من می رم خاستگاریش و اون رگ قیرتش باد می کنه و می اد می گه به دختره ک دوسش داره و این ک دختره هم یه تومور توی سرش داره..
رمان شعله‌های سوزان باید باشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Hadis_moshtaghi

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
1,681
امتیازها
9,703
مدال‌ها
7
  • #4,375
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

M_m

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
21
امتیازها
33
  • #4,376
ببخشید ولی چک کردم اینم نیست دختره جدا از مادرش زندگی میکرد صاحبخونشم یه خانوم فرانسوی بود که فارسی بلد بود
ببخشید عزیزم فکر کنم آخرین دفاع باشه
 

M_m

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
21
امتیازها
33
  • #4,377
ببخشید ولی چک کردم اینم نیست دختره جدا از مادرش زندگی میکرد صاحبخونشم یه خانوم فرانسوی بود که فارسی بلد بود
شرمنده آخرین دفاع و شعله های سوزان نیس
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,378
اولیش فکر کنم رمان درباره ازدواج مصلحتی یا اجباری باشه دختر چادری بود فکر کنم و پسر مخصص زن

رمان بعدی دختریه که بی پول و یادم‌ نیست که چطور با پسر داستان آشنا میشه ولی بعدش پسر تو مجتمعی که شرکتش هست واحدی که انبار شرکت بود رو میده دختر واسش لباس میخره و منشی شرکتش میکنه دختر هم کم کم درسش رو میخونه کنکور میده و یک رشته ی خیلی خوب قبول میشه
رمان همیشه یکی هست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Reyhanaaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,379
سلام دنبال رمانی با این مضمون می گردم
دختری سالها قبل به عنوان خون بس(اگه اشتباه نکنم) به یکی از پسرای قبیله داده میشه بعد از مدتی که بار دار میشه پسره به خارج از کشور میره ،مادرش که تهرانی بوده دختر رو پیدا می کنه و بعد از به دنیا آوردن بچه ش اون پسر بچه رو به نام خودش وهمسرش به فرزندی میگیره و اون دختر فکر میکنه بچه ی خودش مرده و این پسر برادرشه .دختره با شخصی در فضای مجازی آشنا میشه و گاهی براش درد دل می کرده بعدها معلوم میشه همسر سابقش بوده و .
پانتی بنتی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Miss_nabati

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
16
امتیازها
33
  • #4,380
سلام وقت بخیر
یه رمان هست دختر باباش به خاطر بدهی زندان طلبکارش عاشق دختر بود از دختره میخواد عقدش شه یا باهاش ازدواج کنه.خانواده ی پسر خیلی باهاش بدن تو بچگیش هم اصلا بهش اهمیت نمیدادن.کم کم عاشق هم میشن یه بچه رو به سرپرستی قبول میکنن .خانواده ی پسر ورشکست میشن و خواهرش با شوهر خواهرش و بچه اشون تصادف میکنن ولی پسر بازم از خانواده اش دست نمیکشه و کمکشون میکنه.پسر نمی‌تونه باردار بشه وقتی میفهمه خانومش باردار بهش شک میکنه ولی بعدش از خانومش عذر خواهی میکنه.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا