متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

E. S

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
13
امتیازها
30
  • #4,431
من چند وقت پیش ی رمان خوندم خلاصش این بود ک دختره از روستا میاد شهر برای کار. بعد ی مدت میزه خونه پسر عمه اش ک تو شهره. بعد این پسر عمه اش ی مغازه لوازم ارایشی بزرگ داره میاد ب دختره پیشنهاد میده اونجا کار کنه. حالا دوست صمیمی پسر عمه اون دختره هم اونجاس. بعد اول ب خاطر این ک دختره سیبیل داره همه مسخرش میکنن. بعد دوست صمیمی پسر عمه دختره عاشق دختره میشه بعدش خود پس عمه دختره هم عاشقش میشه
کسی اسمشو میدونه؟
 

Bahar04

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #4,432
سلام دوستان عیدتون مبارک من دنبال ی رمانی هستم اسمشو درست یادم نیست گفتم شما شاید بدونین چون اسمشو وقتی میزنم سرچ میکنم بالا نمیاد پیداش نمیکنم فککنم آرزو باشه ولی درست نمیدونم داستان درباره دختریه ک با خانواده میرن مسافرت تصادف میکنن فقط دختره ک اسمش آرزوه هست با پدرش سالم میمونه بعد از شیش هفت ماه بلاخره دختره ب خودش میاد و فلان برای پدرش زن میگیرن زنه اسمش مریمه خیلی زنه خوبیه ی پسر داره ک خارجه فککنم اسمش سپهره آرزو و سپهر خیلی با هم بد بودن اول بعدها عاشق هم میشن ولی پسره تومور مغزی داره و شب عقدشون بیمارستتانی میشه و چون دختره دکتر بود ازون میخواد ک عملش کنه اما پسره میمیره :( و دختره دیوونه میشه و بستریش میکنن و ببعد سه سال خودکشی میکنه :(
من هرجایی ک گشتم نتونستم این رمان و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Megan

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
345
پسندها
3,878
امتیازها
16,913
مدال‌ها
12
  • #4,433
رمان بعدی دختریه که بی پول و یادم‌ نیست که چطور با پسر داستان آشنا میشه ولی بعدش پسر تو مجتمعی که شرکتش هست واحدی که انبار شرکت بود رو میده دختر واسش لباس میخره و منشی شرکتش میکنه دختر هم کم کم درسش رو میخونه کنکور میده و یک رشته ی خیلی خوب قبول میشه
پولتو به رخ من نکش
 
امضا : Megan
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Fariba aaa

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
  • #4,434
رمان بعدی دختریه که بی پول و یادم‌ نیست که چطور با پسر داستان آشنا میشه ولی بعدش پسر تو مجتمعی که شرکتش هست واحدی که انبار شرکت بود رو میده دختر واسش لباس میخره و منشی شرکتش میکنه دختر هم کم کم درسش رو میخونه کنکور میده و یک رشته ی خیلی خوب قبول میشه
رمان همیشه یکی هست .سرمه وهیراد .البته به دختره بلبل میگفتن از خانم مهرسا م.
 

Nazanins12

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
3
  • #4,435
سلام دوستان عزیز یه رمان هست که دختره تو یه حادثه خانوادش رو از دست میده و عموس میارش پیش خودش. عموش 2 پسر یتیم رو به فرزند خوندگی گرفته بوده از بچگی که اسم یکیشون سپهره و کم کم سپهر عاشق دختر داستان میشه و دختره اولش باهاش خیلی بده ولی اونم بعد باهاش خوب میشه و بعد از اون یه سری اتفاقات براشون میوفته رمان هیلی قشنگی بود خیلی وقت پیش خوندم اسمش یادم نیست ممنون میشم کمکم کنید
اسم رمان دلیار هست همون اسم دختره توی رمان که هست اسمش دلیاره اسم رمان هم دلیار هست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Nazanins12

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
3
  • #4,436
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Nazanins12

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
3
  • #4,437
دنبال یه رمانم:
یه دختره به اسم انید که در اصل اسمش آناهید تهران دانشگاه میره بعد ب خاطر یه چیزی مجبور میشه خونه یه پیرزن زندگی کنه و بعد چند وقت نوه همین خانومه از آمریکا میاد پایانشم خوش بود.فقط همینا یادمه.
کسی اسمشو میدونه؟
اره من میدونم چن قبلا خونده بودم چن روز پیش هم دان کردم خوندم اسم رمان باورم کن هست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

ngrrrrrr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #4,438
سلام یه رمانیه اسمشو پیدا نمیکنم اصلا
دختره درحال گرفتنع تخصصه بعد بخاطر حاشیه سازیاش با هومن میره ت بخش اورژانس ولی یبار موقع احیا دمتر بخش میبینتش برشمیگردونه تپ بخش
بعد اینم یوسف هم دانشگاهیش بعده یه مدت میبینه عاشقش میشه اما یوسف زن داشته زنشم حامله بوده(اسم زنش کتی بود)بعد یوسف تا میفهمه کتی حاملس تصادف میکنه میمیره بعد این مجبور میشه بخاطر عقد نامش با یوسف با این دکتره ازدواج کنه چون خانواده یوسف داشتن میفهمیدن قضیرو
بعد دیگه هیچی دیگه یواش یواش عاشق میشن ینی اسم همه شخصیتا یادمه به جز شخصیت اصلیا کسی میدونه بگه دارم دیوونه میشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

ngrrrrrr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #4,439
سلام،موضوعش درباره ی یه دختر شیطون که تو سقوط هواپیما با یه پسر بسیجی اشنا میشه که انقدر شیطونی میکنه پسره مجبور میشه چند ساعت عقدش کنه تا کمک براشون بیاد،توروخدا اگه اسمشو میدونین بگین من بشینم 100بار دیگه بخونمش ؛ممنون❤
فصل دومش میدونم اسمش برزخ اما بهشته یه چک کن فصل اولشو با همین اسم ببین برات میاره؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #4,440
سلام یه رمانیه اسمشو پیدا نمیکنم اصلا
دختره درحال گرفتنع تخصصه بعد بخاطر حاشیه سازیاش با هومن میره ت بخش اورژانس ولی یبار موقع احیا دمتر بخش میبینتش برشمیگردونه تپ بخش
بعد اینم یوسف هم دانشگاهیش بعده یه مدت میبینه عاشقش میشه اما یوسف زن داشته زنشم حامله بوده(اسم زنش کتی بود)بعد یوسف تا میفهمه کتی حاملس تصادف میکنه میمیره بعد این مجبور میشه بخاطر عقدنامش با یوسف با این دکتره ازدواج کنه چون خانواده یوسف داشتن میفهمیدن قضیرو
بعد دیگه هیچی دیگه یواش یواش عاشق میشن ینی اسم همه شخصیتا یادمه به جز شخصیت اصلیا کسی میدونه بگه دارم دیوونه میشم
عبور از غبار فکر کنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا