متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Deejavu

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
1,014
امتیازها
6,613
مدال‌ها
8
  • #4,521
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
اسم رمان: توسکا
 
امضا : Deejavu
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Deejavu

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
195
پسندها
1,014
امتیازها
6,613
مدال‌ها
8
  • #4,522
سلام
رمان درمورد دختری بود که واسه یه کار توی یه خونه یه مرده پولدار استخدام میشه . مرده یه بچه داره که پسره و حدود 4 یا 5 سالشه
زن مرده نمدونم مرده یا هم طلاق گرفته دختره با پسر مرده اخت میشن دیوارای اتاق پسره رو رنگ میکنن بابای پسره رو اذیت میکنن و از این حرفا اخرش هم با مرده عروسی میکنه در ضمن توی حیاط خونه هم یه ابشار مصنوعی فکر کنم داشت
اسم رمان: نیما
خلاصه رمان این بود که این دختر چون ظاهری پسرانه داشت و شناسنامش هم به اسم برادرش نیما بود همه فکر میکردن پسره و از بچگی هم دستفروشی میکرده... و چون دخار بوده خانودش تردش کرده بودن.. اونم دنبال کار میگرده که یروز توی اگهی استخدام ..درخواست پرستار بچه رو میبینه و میره اونجا و بعد چند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Deejavu
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

نازیییییی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
0
  • #4,523
سلام ببخشید منم دنبال ی رمان هستم اسمش رو یادم نیست ولی ی دختره هست ک به یه مهمونی خانوادگی دعوت میشه اونجا تصمیم میگیرن جوونا برن مسافرت شمال بعد اونجا یهو داداش دختره هم تو شمال با دوستش میکائیل میاد پسره خیلی شوخ و بامزس بعد اینا باهم رفت و امدخانوادگی میکنن دختره عاشق پسره میشه ی خاستگار واسه دختره میاد ک دختره دوست نداره باهاش ازدواج کنه میکائیل و داداش دختره میخان کمکمش کنن کلی برنامه میچینن داداش دختره ک میفهمه دختره عاشق میکاییله توی جمع خاسنگاری ک میکاییل هم هست میگه میکائیل خودش خاستگار دخترس اما میکائیل یاو میگ نه و اینا دختره ناراحت میشه و اینا تا دختره ک پزشکی میخونه میوفته تو ی روستا توی جنوب ک میکاییل ام هپونجا میوفته اینا باهم دیگ همسایه میشن اوتجا و اینا
خاهشن کسی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

زهرا بینام

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #4,524
سلا چند سال پیش یه مجموعه رمان خارجی خوندم در مورد یه دختر نوجون و برادر کوچیکش بود که پدر و مادرشون رو توی اتشسوزی از دست میدن و چون پولدار بودن یه پسر جوون به هر طریقی میخواد مال و اموالشون رو بدست بیاره،ک تو یه جلد از کتاب پسر میخواد تو یه نمایش دختر رو به عقد خودش در بیاره تا اموالش رو بدست بیاره ولی نمیتونه، ایا کسی اسم کتاب رو میدونه؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

نسرین۲۳۳۳

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #4,525
سلام
یه رمان ذهنمو درگیر کرده پیداش نمیکنم اسمشو
اسم پسره فکر کنم سالار بود ارباب یه روستا یه دختره از دست اربابش فرار میکنه و این پسره نگهش میداره فکر کنم پدراشون همو میشناختن اسم دخترو یادم نمیاد دنبالش بودن ولی پسره یه برادر داشته به اسم سامیار.
خیلی قاطی شد ولی درست یادم نیست ممنون میشم کمکم کنید
اسم رمان ارباب سالار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,526
ببخشید من دنبال چند رمان هستم و خوندمش ولی اسماشونو نمیدونم

اولین رمان:دختریه که با استاد دانشگاه رابطه داره ولی یه استاد جدید و خشک میاد توی دانشگاه دختره عاشقش میشه و با اون پسره بهم میزنه و به اون اسناده میگه ولی اونو قبول نمیکنه تا اینکه دختره کاری میکنه که عاشقش بشه
دومین رمان:در باره ی دختره که عاشق پسری میشه و اون پسره عاشق خواهرش ولی یه اتفاق میوفته که با هم ازدواج میکنن


سومین رمان:اسم پسره رامبد بود و اسم دختره یاسمن که توی خونه ی رامبد مشغول کار میشه چون از خونه ی عموش فرار میکنه چون میخواستن بزور با پسر عموش ازدواج کنه


لطفا کسی میدونه بگه اسم این سه رمان رو ممنون ازتون.
رمان سوم سهم من از زندگی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Maryam.chitsazii

ویراستار انجمن
سطح
14
 
ارسالی‌ها
993
پسندها
5,067
امتیازها
23,673
مدال‌ها
17
  • #4,527
سلام روز خوش
من مدت‌ها پیش یک رمان خوندم که
دختره یک وکیل بوده و برای پایان‌نامه‌ش میره توی یک روستا و وکیل یک خانم میشه که می‌خوان بچه رو ازش بگیرن
یک ارباب هم بود.‌
بعد یه مدت استاد و دوستای دختر هم میان و وقتی که دختر برمیگرده شهر
اون ارباب میاد دنبالش و وقتی میره خونه دختره خودشو استاد دختره معرفی می‌کنه
من این رمان رو خیلی وقت پیش خوندم
نمی‌دونم چقدر درست گفتمش.
ممنون.
 

Faeze80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
  • #4,528
یه رمان خوندم ژانرش غمگین و عاشقانه بود.
یه دختره که دوتاداداش داره فکرکنم اسمشونم مهرسام ومهردادبود و عاشق پسری میشه که اونم فقط یه داداش داره ویتیم هست و یه قسمتی از رمان این بود که دختره پسره را تو فرودگاه میبینه که یه دخترا بغل کرد وفکرمیکنه که بهش نامردی کرده ولی اون دختر را به سر پرستی قبول کرده بوده و یکی از داداشای دختره چند نفر را میفرسته وبه کلیه پسره چاقو میزنن و پسره یکی از کلیه هاش را اهدا کرده بود
یه قسمت دیگه ایشم که یادمه این بود که دختره و پسره رو چون دکتر بودن وتوی بیمارستان کار میکردن که یه دفعه هما میبینن و پسره یه دفعه حالش بد میشه و خون بالا میاره ودختره از دکتر میپرسه که چی شده که دکتره میگه به خاطر خوردن نوشیدنی...
خواهش میکنم هرکی اسم رمانا میدونه بگه
 

Faeze80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
  • #4,529
دوستان من یه رمانی خوندم که ژانرش غمگین و عاشقانه بود زیادیادم نیست فقط اینکه دختره دوتا داداش داره اول اسمشونم با م شروع میشد فکرکنم مهرسام و مهرداد و دختره با یه پسره که دختره نامزد میکنه ولی یه روز دختره پسره توی فرودگاه میبینه که یه دختر بغل کرده و فکر میکنه که پسره بهش نامردی کرده و اون پسر دختر خوندشا بغل کرده بوده
چیز دیگه ایی که یادمه پسره یکی ازکلیه هاش را به داداش دختره اهدا میکنه و همون داداش چند نفر را میفرسته و به کلیه پسره چاقو میزنن
ببخشید که خوب توضیح ندادم اگه کسی اسم این رمان را میدونه لطفا بهم بگه
منم دنبال این رمان میگردم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

shp77

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
5
امتیازها
0
سن
26
  • #4,530
یه رمانی بود دختره شرکت راه میندازه و هدفش انتقامه چون خانوادشو از دست داده و از قضا عاشق پسری میشه ک داره از خانوادش انتقام میگیره پسره شدکت رقیبه همین دخترس
 
امضا : shp77
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا