متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,551
سلامم سلاممم دوستان من قبلا یه رمان خوندم میخوام کمکم کنید ببینید اسمشو یادتون نیست شما رمانه در مورد یه دختره که بخاطر پایان نامش مجبور میشه بره پرستاری یه پیرزنو بکنه بعد نوه پیرزنه از امریکا میاد ..نوه پیرزنه پلیسه اینا واسه ماموریتشون به یه دختر احتیاج دارن بعد این دختره میادوزن این پسره میشه ومیگه در عوض نیخوام که همه ماموریت رو برام بگی که من تو پایان نامم ازش استفاده کنم بعدم وسط ماموریت دختره از پسره حامله میشه وعاشق هم میشن....کسی اسمشو میدونه؟؟؟
 

Sirius

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
26
امتیازها
40
  • #4,552
سلام دوستان
رمانی ک دنبالشم درباره ی دختریه ک خونه ش اتیش میگیره مجبور میشه بره با خواهرش ک تازه با یه پسر پولدار اردواج کرده زندگی کنه شوهر خواهرش دوتا داداش دوقلو داره جفت داداشا عاشق دختره میشن یکی از داداشا هم مشکل قلبی داره
ممنون میشممم اسمشو بگید :praying::(
رمان دلواپس توام
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

a_shahrzad

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #4,553
سلام من چند سال پیش یه رمانی و خوندم اما اسمش یادم نیست
در مورده دو تا بردار بود که خون اشام هستن و تو جنگل زندگی میکردن
از قضا یه روز که از جنگل رفتن توی شهر دو تا خواهر و میبینن و اول اذیتشون میکنن و اونارو میبرن تو جنگل
ولی بعد که عاشق هم میشن پسرا به دخترا میگن خوناشامن
یکی از دخترا یه روز همراه یکی از پسرا به شکار میره اونجا اونم خون اشام میشه ولی دختره ی دیگه گرگ میشه وچون نقطه مقابل همن مجبور میشه او نا رو ترک کنه
خیلی وقته رمان و خوندم
میدونم بد توضیح دادم اما ممنون میشم اگه اسمش و میدونید بگید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,554
سلام ببخشید دنبال ی رمانم ک دختره نابغه بود بعد تو دانشگاه همیشه اول بود مامانه دوستش مریض بود برای اینکه ب ب دوستش و مامانه دختر کمک کنه مواد درست کرد و فروختن ولی پلیسا گرفتنش افتاد زندان
رمان هیچ وقت دیر نیست
 

Laaya

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
14
امتیازها
33
  • #4,555
چیز زیادی از رمان یادم نیست فقط یادمه این دختر یک شب توی خونه تنهاست و صداهای عجیب می شنوه و زنگ می زنه به نامزد خواهرش اما همون لحظه یک نفر اونجاست یک سریع عکس می گیره و این دختر متهم می کنه به نامردی با خواهرش
فک کنم اسمش سفر به دیار عشقه
 

Hedie.k

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
22
پسندها
59
امتیازها
90
سن
18
  • #4,556
سلام ببخشید من ی رمان خونده بودم.متاسفانه گوشیم فلش شد و رمان پاک شد.
داستان ی دختره بود که تو روستا زندگی میکرد.بورسیه لندن گرفته بود و تو لندن یکی از بهترین روانشناسا بود.
مادر و خواهرش فوت می کنند و اون میره به روستاشون برای خاکسپاریشون.ارباب روستا میاد و میگه که خانوادش ۱۰۰ ملیون بهش بدهکاره و باید اون رو پرداخت کنه وگر نه باید زن ارباب شه.دختره هم زبون دراز بوده.زنگ میزنه نامزد سابقش که با هم دوست بودند.میگه که پولامو برام بفرست.پسره هم میگه میارم ایران.ی روز دوباره ارباب میاد و سره دختره داد میزنه.دختره هم زبون درازی میکنه.ارباب دستشو لگد میکنه دختره هم مچ دستش میشکنه.یهو برادر بزرگ ارباب که اونم ارباب بوده میاد جلو برادرشو میگیره و دختره رو میبره دکتر.بقیش یادم نیس
 

اسکوئیدوارد

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
195
امتیازها
2,083
مدال‌ها
7
  • #4,557
سلام ببخشید من ی رمان خونده بودم.متاسفانه گوشیم فلش شد و رمان پاک شد.
داستان ی دختره بود که تو روستا زندگی میکرد.بورسیه لندن گرفته بود و تو لندن یکی از بهترین روانشناسا بود.
مادر و خواهرش فوت می کنند و اون میره به روستاشون برای خاکسپاریشون.ارباب روستا میاد و میگه که خانوادش ۱۰۰ ملیون بهش بدهکاره و باید اون رو پرداخت کنه وگر نه باید زن ارباب شه.دختره هم زبون دراز بوده.زنگ میزنه نامزد سابقش که با هم دوست بودند.میگه که پولامو برام بفرست.پسره هم میگه میارم ایران.ی روز دوباره ارباب میاد و سره دختره داد میزنه.دختره هم زبون درازی میکنه.ارباب دستشو لگد میکنه دختره هم مچ دستش میشکنه.یهو برادر بزرگ ارباب که اونم ارباب بوده میاد جلو برادرشو میگیره و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Arameshm

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #4,558
نخوندین آیا ؟؟؟
پسره از زن اولش دوقلو بچه داره موقعی که میفهمه زنه حاملست توافقی جدا میشه حضانتم میده به زنش دیگه ولش میکنه
عشقت یا کیسه بوکست همچین چیزی بود
 

اسکوئیدوارد

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
195
امتیازها
2,083
مدال‌ها
7
  • #4,560
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا