دوستان یه رمانی بود یه بار هم اینجا گفته شده بود..
دختر داستان میره شرکت پدر پسره که انتقام مادرشو بگیره که تو آتش سوزی مرده بود.
پسره هم میفهمه دختره داره انتقام میگیره ولی میدونه تو ورشکستگی پدر دختره دخالت داشته و عذاب وجدان میگیره..عاشق هم میشن و راز های پدر و مادراشون برملا میشه و اینا:)
سلام پچه ها من دنبال یه رمانم که موضوعش در باره یه دختره بود که بعد سال ها توسط یکی که خودشو پسر داییش معرفی میکنه میفهمه که خانواده واقعیش کسای دیگه هستند و اونی که بزرگش کرده دایه اش هست و بعد با کمک همون پسر داییش دنبال مادرش میگرده اونم با کمک نشونه هایی که مادرش واسش گذاشته و مادره به خاطره دشمناش توی یک خونه باغ مخفی شده. اخر دخره مادر و پدر و برادرش رو پیدا میکنه اگه کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه
سلام یه رمان رو چند سال پیش خوندم که اسمشو یادم نیست رمان در باره یه دختره بود که پدر و مادرشو توی تصادف از دست میده و پیش پدر بزرگش زندگی میکنه این دختر دانشجوی تاتره و پدر بزرگش میخواد که اون با پسر داییش که موسیقی خونده ازدواج کنه ولی اون راضی نمیشه تا اینکه باید برای اجرای یه تاتر از طرف دانشگاه به یه سفر برن شرط پدر بزرگش برای این سفر همراهی همون آقای نامزد یا پسر داییه
با پسر داییه حرف میزنه که همراهش نره ولی پسر داییه با دوستاش که استادای اون دخترن میره موقع برگشت تصادف میکنن و یه زن ومرد روستایی از اونا مراقبت میکنن واونا مجبور میشن به هم محرم شن بعد عاشق هم میشن با هم ازدواج میکنن
سلام یه رمانی اسمش یادم نیس
چهارتا رفیق ان یکیشان اسمشان ویداس که سه تا داداش داره
بعد این سه تا رفیق های ویدا بنا به دلایلی با داداش های ویدا ازدواج مکنن داداش بزرگ حوانندس اسم اونیم که با این خواننده ازدواج مکنه ساراس
بعد از اخر داستان این سه تا زوج جدا میشه با فصل های جدا زندگی هرکدتمو جدا تعریف مکنه
سلام پچه من دنبال یه رمانم که موضوعش در باره یه دختره بود که بعد سال ها توسط یکی که خودشو پسر داییش معرفی میکنه میفهمه که خانواده واقعیش کسای دیگه هستند و اونی که بزرگش کرده دایه اش هست و بعد با کمک همون پسر داییش دنبال مادرش میگرده اونم با کمک نشونه هایی که مادرش واسش گذاشته و مادره به خاطره دشمناش توی یک خونه باغ مخفیشده. اگه کسب اسمش رو میدونه لطفا بگه
سلام. دنبال رمانی میگردم که دختره پدر و مادرش فوت شده بودن با پدر بزرگش زندگی میکرده که بعد جدا شده ازشون و بعد از مدت ها به خونه پدر بزرگش برمیگرده. یه عموی جوون داره به اسم فرهاد یا سیاوش که همه بهش میگن زنگوله پای تابوت. فکر کنم قبلا هم ازدواج ناموفق داشته دختره. متاسفانه اسم شخصیت داستان رو یادم نیست.
سلام من دنبال رمانی هستم که دختر داستاندو مجبور میکنن که با پسر عمویی که تازه ار خارج برگشته ازدواج کنه ولی دختره خودشو گریم میکنه و قیافشو زشت میکنخ تا پسره ول کنه اما پسره میاد و ادا در میاره ک عاشق دختره شده ولی بعدش به دروغ میگک ازمایششون بهم نمیخوره و میزاره میره خارج پیش اونی ک دوسش داره....
اگ کسی اسم این رمانو میدونه بگه لدفن
سلام دوستان
دوستم دنبال این رمانه
اسم سه تا از شخصیت هاش رو میدونه : ناصر شاهرخ لوکان
رمان درباره ی دختریه که در کویت زندگی میکنه و وارد یه باند میشه که شاهرخ هم وارد همون باند میشه
(فک کنم دختره جاسوس باشه)
اخرشم میدونه که تو عروسیشون پلیس ها میریزن پسر رو با داداشش دستگیر میکنن بعد همه خونسرد میگفتن عیب نداره ازاد میشن و اینم میدونه که پسره یه زن داشته که زنه بهش نامردی کرده...