نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mahdieh8013

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
9
امتیازها
3
  • #4,631
سلام پچه ها من دنبال یه رمانم که موضوعش در باره یه دختره بود که بعد سال ها توسط یکی که خودشو پسر داییش معرفی میکنه میفهمه که خانواده واقعیش کسای دیگه هستند و اونی که بزرگش کرده دایه اش هست و بعد با کمک همون پسر داییش دنبال مادرش میگرده اونم با کمک نشونه هایی که مادرش واسش گذاشته و مادره به خاطره دشمناش توی یک خونه باغ مخفی شده. اخر دخره مادر و پدر و برادرش رو پیدا میکنه اگه کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه
کسی اسمش رو نمیدونه؟؟؟
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #4,632
سلام یه رمان هست ک دختره با دوست داداشش لجه وپسره پلیس مخفیه و داداش دختره مواد فروش...بعد پسره یکاری میکنه اونا فکرکنن بااین پسره دوست بوده
سلام شبیه رمان فرستاده است که اسمه پسره مهراد و دختره باران
 
امضا : حیران

Nazi4

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #4,633
رمان در مورد دختری که بهش تهمت میزنن از خونه میره پیش عمش زندگی میکنه چندسال بعد که عمش مرده و همه ثروتشو به دختره داده برمیگرده یک شرکتو میخره ک ماله کسیه که میخواد ازش انتقام بگیره

و یک رمان دیگه که دختر عاشق پسرس ولی پسره با یک نفر دیگه ازدواج میکنه شب عروسی پیره دختره برادر عروسو میبینه کم کم اشنا میشن باهم و ازدواج میکنن
کسی اسم رمان هارو نمیدونه؟
 

Anid banoo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
10
امتیازها
33
  • #4,635
اسم رمانی رومیخواستم که دختره اسمش برفین بود توی یک مغازه تایپ وتکثیرکارمیکرده پسره داخل بانک روبه روییشون کارمیکنه چون برفین بهش یکبار نمیدونم بی محلی کرده بوده یا چیکارکرده بعدش مجبورش میکنه مدام بیاد به خونش پسره مشکل روحی روانی داره دقیق یادم نیست فکرکنم به خاطر مادرش....
سلام
رمان دوباره زندگی
 

Dia

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
0
  • #4,636
آخرین ویرایش

Dia

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
0
  • #4,637
یک رمانی بود دختره جوون بود احساس میکرد تو اتاقش بعضی وقت ها یه پسری رو میبینه که چشماش خاکستریه و فکر میکرد توهمی شده دو تا داداش هم داشت وقتی میره تو شرکت داداش میبینه همون پسر چشم خاکستری هم اونجاست بعد از مدتی این دو تا با هم آشنا میشن دختره میفهمه پسره خون آشامه این دو تا با هم بودن تا اینکه دختره رو میدزدن بعد از چند سال پسره میتونه دختره رو پیدا کنه ولی دختره از یه گرگین بچه داره ... آخرش به هم میرسن

ممنون میشم اگر اسم رمان رو میدونید بگید :smhile:

ممنون میشم اگر کسی میدونه بگه :smhile: :458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
 

نیلوفر.م

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #4,638
سلام چند سال پیش رمانی خودم اما متأسفانه اسمش یادم نمیاد
اولی یه پسری بود که کلیه پسرخالش که مرگ مغزی شده بود رو پیوند زده بود ، چندین بار پسرخالش میاد بخوابش که دختری و پیدا کنه و ازش حلالیت بطلبه
داستان طوری میچرخه که پسره با دختره ازدواج اجباری میکنه و بعدها عاشقش میشه اسم شخصیت هاشـم یادم نمیاد

دومی رمان اسم شخصیتاش امیرعلی و ماهی بود
مادر ماهی با مردی ازدواج میکنه که اون شخص به ماهی اذیت میکنه ، امیر علی هم که ورزشکار بوکسور و پسر عمه همون شخصه

سومی دختری که تحت فشارهای بداخلاقی پدر فرار میکنه و میاد ایران پیش پدر بزرگ و مادربزگ مادریش زندگی میکنه و پسر همسایه که ورزشکار و مذهبی هست عاشقش میشه
 

F@T£M£H

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,639
سلام دوستان الان چند ساله دنبال یه رمان پلیسیم که دختره بااسم قلابی سپیده نفوذی یه باند خلافکاره اونجا عاشق دست راست رییس باند به اسم شایان میشه امااتفاقاتی میوفته که لو میره ووقتی دارن کتکش میزنن میفهمه شایان هم پلیسه واسم واقعیش سپهره با بدبختی هم آزاد میشن.سپهر یه داداش به نام سهند داره
 

.mah.

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
302
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #4,640
سلام چند سال پیش رمانی خودم اما متأسفانه اسمش یادم نمیاد
اولی یه پسری بود که کلیه پسرخالش که مرگ مغزی شده بود رو پیوند زده بود ، چندین بار پسرخالش میاد بخوابش که دختری و پیدا کنه و ازش حلالیت بطلبه
داستان طوری میچرخه که پسره با دختره ازدواج اجباری میکنه و بعدها عاشقش میشه اسم شخصیت هاشـم یادم نمیاد

دومی رمان اسم شخصیتاش امیرعلی و ماهی بود
مادر ماهی با مردی ازدواج میکنه که اون شخص به ماهی اذیت میکنه ، امیر علی هم که ورزشکار بوکسور و پسر عمه همون شخصه

سومی دختری که تحت فشارهای بداخلاقی پدر فرار میکنه و میاد ایران پیش پدر بزرگ و مادربزگ مادریش زندگی میکنه و پسر همسایه که ورزشکار و مذهبی هست عاشقش میشه
سلام
اولی: «نیش» به خلاصه‌تون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا