سلام دوستان.. من یه رمان خوندم یه دختره بود که از دست بابا ناتنیش فرار کرده بود بعد یه داداش ناتنی داشت که آزارش می داد.. بعد ا دختره که از طلا های بابای نانتی براش خریده بود فروخت رفت خارج فک کنم.. و اینم بگم بابای ناتنیش میگفتن حاجی.. بحد با یه پسره آشنا میشه خیلی غیرتیه و پسره شرکت داره.. بعد میان ایران.. دختره با بابای ناتنیش روبه رو میشه اونو دختر بد خطاب می کنند شوهرشم میزنه و می کوبه اینا .. بعد این پسره و دختره بچه دار میشن و مامان دختره هم میاد پیش دختره.. که کمکش کنه فکر کنم و پسره هم یه چیزایی از گذشته دختره میدونه که باعث میشه پسره ازش دلخور بشه.. و دختره یه بیماری هم داشت فک کنم.. من اسم این رمان رو می خواستم